- شروع مخاطبشناسی و پرسونا
- پرسونا ابزاری قدرتمند برای شناخت عمیق مخاطب
- فرایند دقیق طراحی پرسونا
- اولین مرحله طراحی پرسونا: برنامهریزی و تعریف مسئله
- پیشنویس پرسشنامه پرسونا (Questionnaire Draft)
- اگر زمان کافی برای فرآیند پرسونا نداریم، “پرسونای تک منظوره” را امتحان کنیم
- کشف تمایز اصلی در پرسونا (Primary Differentiator)
- پرسشنامه آنلاین، بخشی از مخاطبشناسی
- شناخت بیشتر مخاطب با ابزار روند زندگی
- وبینار مخاطب شناسی و Jobs To Be Done
- پردازش اطلاعات در پرسونا
- تحلیل داده پرسونا با روش نمودار همبستگی
- آشنایی بیشتر با بومگردی افضل روآر (نمونه عملی پرسونا)
- طیف نمودار شخصیتی، نگاهی عمیقتر به مخاطب
- چطور مصاحبه عمیق با کاربر داشته باشیم (Deep User Interview)
- مقایسه پرسونای خریدار و پرسونای کاربر (Buyer Persona vs User Persona)
- از دستهبندی دادههای پرسونا تا اسکلت پرسونا (نمونه عملی)
- معرفی کتاب Buyer Persona
در فایل فرآیند دقیق پرسونا بعد از توضیح نقشه راهی که در این فرایند طی خواهیم کرد از ورودیهای پرسونا صحبت کردیم. پنج دسته کلی شامل (اطلاعات دموگرافیک ،نیازها، اهداف، ویژگیهای شخصیتی، موانع تصمیمگیری و نقاط درد) را توضیح دادیم و در تمرین آن خواستیم که به این فکر کنیم، به چه اطلاعاتی از مخاطبمان نیاز داریم. امیدواریم با دیدن آن فایل و انجام تمرین، زاویه نگاه مشترکی نسبت به ادامه مسیری که طی میکنیم پیدا کرده باشیم. تا بتوانیم وارد موضوع پرسشنامه پرسونا شویم.
در فایل برنامهریزی و تعریف مسئله، موضوع را شفافتر کردیم و به طور خاص سه سوال زیر را جواب دادیم:
۱٫ چه اطلاعاتی از مخاطب نیاز داریم؟
۲٫ از چه منابعی این اطلاعات را میتوانیم بهدست آوریم؟
۳٫ از چه روشهایی میتوانیم به اطلاعات مورد نیاز برسیم؟
طبق نقشه راه پرسونا الآن در مرحله جمعآوری اطلاعات هستیم. در این پست لیستی از اطلاعاتی که برای طراحی پرسونا اقامتگاه بومگردی شیرگاه برایمان مهم است را لیست میکنیم و سپس مشخص میکنیم ما در اینجا به کدام اطلاعات نیاز داریم و برای رسیدن به آنها چه طور سوال بنویسم.
(پیشنیاز این پست، پستهای فرآیند دقیق پرسونا و برنامهریزی و تعریف مسئله هستند. اگر آنها را مطالعه نکردهاید پیشنهاد میکنیم اول آن دو فایل قبلی را مطالعه کنید و بعد به ما در این پست ملحق شوید)
قبل از پرسنشنامه پرسونا، لازم است مشخص کنیم: چه اطلاعاتی از مخاطبمان برای شناخت پرسونا لازم داریم؟
لیستی از سوالاتی که احساس میکنیم در شناخت مخاطب اقامتگاه بومگردی شیرگاه به ما کمک خواهد کرد را بدون اولویتبندی آماده میکنیم. در هر موضوعی که مدنظرتان هست آزادانه لیستی از اطلاعاتی که احساس میکنید لازم دارید از مخاطبتان بدانید، بنویسید. در این جا اطلاعات را فیلتر نکنید و هرآنچه به ذهنتان میرسد بنویسید. در ادامه فیلتر و اولویتبندی میکنیم.
[ihc-hide-content ihc_mb_type=”show” ihc_mb_who=”3,4,5,6″ ihc_mb_template=”3″ ]
تمرین ۱: پیشنهاد ما این است که شما هم روی همین موضوع (اقامتگاه بومگردی شیرگاه )کار کنید تا کامل موضوع را درک کرده و بعد سراغ کسب و کار خودتان یا موضوعات دیگر بروید. قبل از دیدن سوالهای زیر خودتان این کار را انجام دهید و بعد ببینید چه اطلاعاتی بوده که به آن توجه نکردهاید و چه اطلاعاتی شما نوشتهاید و در لیست زیر نیامده است. از صفر شروع نکنید، پنج دسته اطلاعاتی که در پست فرآیند دقیق پرسونا گفتیم را در ذهنتان مرور کنید و سوالات را بنویسید.
لیست سوالاتی برای شناخت مخاطب اقامتگاه بومگردی شیرگاه
سن شون چقدره؟
مجردن یا متاهل؟ بچه دارن یا نه؟ چند تا؟ بچه هاشون چند ساله هستن؟
بیشتر سفر خانوادگی میرن یا دوستانه؟ یا هر دو؟
درآمدشون و سطح مالیشون چقدر هست؟
از کجا میان؟ کدوم شهر؟ کدوم محله ؟
میزان حساسیتشون به قیمت چقدره؟
هدفشون از این سفر چیه؟ دنبال آرامش و ریلکس کردن هستن یا بازی و رقص و شادی یا تجربههای ناب طبیعی یا…؟
اصولاآدمهای فالووری هستن یا نه؟
چقدر اهل تجربه و ریسک هستن؟ چقدر تجربههای محلی رو دوست دارن ؟
رابطهشون با تکنولوژی چطوره؟
محل اقامت رو چطور انتخاب میکنن؟
چقدر سفر میرن؟ چند تا در سال؟ سفر داخلی؟ خارجی؟
چقدر شمال میرن؟ معمولا کدوم شهر شمال میرن؟
وسیله سفرشون چی هست؟
گردشگرانی که فالو میکنند کیا هستن؟
آیا دنبال سرگرمی در اقامتگاه هستند یا تجربههای طبیعی؟
به مسائل بهداشتی چقدر حساسن؟
چقدر امنیت مانع اومدنشون به اقامتگاههای بومگردی میشه؟
از چه چیزایی ممکنه خوششون نیاد تو اقامتگاه و از چه چیزایی ممکنه ذوق زده بشن؟
دسترسی اقامتگاه به مکانهای گردشگری چقدربراشون مهم هست؟
بیشتر به مکانهای سنتی و اصیل علاقه دارن یا مکانهای لوکس و مجلل؟
آیا بار اولی هست که به شیرگاه میان یا نه؟
بار اولی هست که در بومگردی اقامت دارن؟ اگه قبلا رفتن اقامتگاه بومگردی کجا بوده؟ چه جوری اقامتگاههای بومگردی رو پیدا میکنن؟
آیا به اقامتگاه صرفا به چشم یک جای خواب نگاه میکنن یا دوست دارن بیشتر وقتشون رو تو اقامتگاه باشن؟
دوست دارن امکانات آشپزی داشته باشن تا خودشون غذا تهیه کنن، یا حوصله آشپزی تو سفر رو ندارن و غذای آماده میخوان؟ چه غذایی؟
چقدر ریسک میکنن برای تست غذاهای محلی ؟
چقدر دنبال شناخت و خرید صنایع دستی اون منطقه هستن؟
از آب شیر استفاده میکنن یا آب معدنی میخوان؟ برای چای چطور؟
چند تا سفر تو سال میرن معمولا؟
اگه اینجا بهشون خوش بگذره چقدر احتمال داره بازم بیان همینجا یا ترجیح میدن برن یه جای جدید دیگه؟
چقدر ریسکپذیر هستن؟
چقدر آدمهای درونگرا یا برونگرایی هستند؟
چقدر توی تجربه های زندگی ماجراجو هستند؟
حالا میتوانیم اطلاعاتی که در بالا لیست کردهایم را دستهبندی کنیم و مشخص کنیم که ما برای رسیدن به کدام اطلاعات، سوال طرح میکنیم. در اینجا سوالهایی که میتوانیم از طریق پرسشنامه به جوابشان برسیم را انتخاب میکنیم. ( عموما سوالهایی که به دنبال چرایی یک موضوع هستند نمیتوانند از طریق پرسشنامه ما را به جواب خوبی برسانند چون نیاز به صحبت رفت و برگشتی دارند و در این شرایط مصاحبه و روشهای دیگر بهتر هستند).
دستهبندی رنگی لیست بالا
سوالهای رفتار سفر رفتن
سوالهای ویژگیهای شخصیتی
سوالهای دموگرافیک
سوالهای مرتبط با بومگردی
سنشون چقدره؟
مجردن یا متاهل؟ بچه دارن یا نه؟ چند تا؟ بچه هاشون چند ساله هستن؟
بیشتر سفر خانوادگی میرن یا دوستانه؟ یا هر دو؟
درآمدشون و سطح مالیشون چقدر هست؟
از کجا میان؟ کدوم شهر؟ کدوم محله ؟
میزان حساسیتشون به قیمت چقدره؟
هدفشون از این سفر چیه؟ دنبال آرامش و ریلکس کردن هستن یا بازی و رقص و شادی یا تجربههای ناب طبیعی یا…؟
اصولاآدمهای فالووری هستن یا نه؟
چقدر اهل تجربه و ریسک هستن؟ چقدر تجربههای محلی رو دوست دارن ؟
رابطهشون با تکنولوژی چطوره؟
محل اقامت رو چطور انتخاب میکنند؟
چقدر سفر میرن؟ چند تا در سال؟ سفر داخلی؟ خارجی؟
چقدر شمال میرن؟ معمولا کدوم شهر شمال میرن؟
وسیله سفرشون چی هست؟
گردشگرانی که فالو میکنند کیا هستن؟
آیا دنبال سرگرمی در اقامتگاه هستند یا تجربههای طبیعی؟
به مسائل بهداشتی چقدر حساسن؟
چقدر امنیت مانع اومدنشون به اقامتگاههای بومگردی میشه؟
از چه چیزایی ممکنه خوششون نیاد تو اقامتگاه و از چه چیزایی ممکنه ذوق زده بشن؟
دسترسی اقامتگاه به مکانهای گردشگری چقدربراشون مهم هست؟
بیشتر به مکانهای سنتی و اصیل علاقه دارن یا مکان های لوکس و مجلل؟
آیا بار اولی هست که به شیرگاه میان یا نه؟
بار اولی هست که در بومگردی اقامت دارن؟ اگه قبلا رفتن اقامتگاه بومگردی کجا بوده؟ چه جوری اقامتگاههای بومگردی رو پیدا میکنن؟
آیا به اقامتگاه صرفا به چشم یک جای خواب نگاه میکنن یا دوست دارن بیشتر وقتشون رو تو اقامتگاه باشن؟
دوست دارن امکانات آشپزی داشته باشن تا خودشون غذا تهیه کنن، یا حوصله آشپزی تو سفر رو ندارن و غذای آماده میخوان؟ چه غذایی؟
چقدر ریسک میکنن برای تست غذاهای محلی ؟
چقدر دنبال شناخت و خرید صنایع دستی اون منطقه هستن؟
از آب شیر استفاده میکنن یا آب معدنی میخوان؟ برای چای چطور؟
چند تا سفر تو سال میرن معمولا؟
اگه اینجا بهشون خوش بگذره چقدر احتمال داره بازم بیان همینجا یا ترجیح میدن برن یه جای جدید دیگه؟
چقدر ریسکپذیر هستن؟
چقدر آدمهای درونگرا یا برونگرایی هستند؟
چقدر توی تجربه های زندگی ماجراجو هستند؟
دستهبندی بالا ، کمک میکند تا هم راحتتر بتوانیم پرسشنامه آماده کنیم و به این فکر کنیم که در آن دسته چه سوالات دیگری میتوانیم بپرسیم؟
تمرین ۲
چه سوالهای دیگری میتوان به لیست بالا (پرسشنامه پرسونا) اضافه کرد تا اطلاعات بیشتری از رفتار سفر مخاطبین بدست آوریم؟
سوال و هدف سوال در پرسشنامه پرسونا (سوالهای مستقیم یا غیرمستقیم)
حالا ما لیستی از اطلاعاتی داریم که میخواهیم از مخاطبانمان بهدست آوریم. خیلی وقتها بعضی از دوستان همین سوالات را مستقیما به یک پرسشنامه منتقل میکنند و بعد هم یا به نتیجهای نمیرسند یا با یک نتیجه غیرقابل استناد پیش میروند. در پست قبلی هم گفته شد ما هر سوالی را نباید از مخاطب بپرسیم. خیلی وقتها کاری که باید انجام دهیم را میخواهیم از مخاطب بپرسیم. احتمالا در پرسشنامهها دیده باشید که پرسیده شده به نظر شما مهمترین چالش مالیای که کسبوکار شما دارد چیست؟ خب اگر مخاطب این را میدانست که چه نیازی به ما داشت که برفرض مشکل مالی او را حل کنیم. این وظیفه ماست که این مشکل را کشف کنیم نه این که از مخاطب بپرسیم. پس دقت کنیم، سوالاتی که وظیفه ماست پیدا کنیم را مستقیم از مخاطب نپرسیم.
نکته دیگر این است که باید دقت کنیم چه سوالی را میتوانیم مستقیم بپرسیم و چه سوالی باید غیرمستقیم پرسیده شود. مثلا این که چند سالتونه؟ از کجا اومدین و سوالاتی از این جنس را که جواب مشخصی دارند را میتوان مستقیم پرسید اما بعضی اطلاعات کشفکردنی و فهمیدنی هستند و مخاطب ما لزوما خودش هم جواب را نمیداند و ما باید با سوالهای غیر مستقیم آن اطلاعاتی که هدف قرار دادیم را بپرسیم. مثلا برای این که بخواهیم بدانیم اصولا مخاطب ما در طیف وفاداری به محصول در کجای طیف قرار میگیرد، نمیتوانیم مستقیم این سوال را بپرسیم که آیا شما اصولا ترجیح میدهی به یک محصول وفادار باشی یا دوست داری محصولات متنوع را امتحان کنی؟ یا این که طیفی مشخص کنیم از این که در وفاداری به محصول (product loyalty) در کجای این طیف قرار میگیرید. وفادار (Loyal)، بیطرف (Neutral) ، تنوعطلب (Fickle).به جای اینکار، مجموعهای از سوالات را مشخص میکنیم که ما را به این اطلاعات برساند …
o معمولا برای صبحانه یک پنیر مشخص که از طعمش مطمئن هستید را میخرید یا پنیرهای متنوع را امتحان میکنید؟
o عادت دارید به یک آرایشگر ثابت که از نوجوانی میرفتید بروید یا اگر محل زندگی خود را تغییر بدهید، آنرا هم عوض میکنید؟
o معمولا از یک برند مشخص کفش میخرید یا …؟
o و…
پس بهتر است برای سوالهایی که قرار است بعدا از جواب آنها اطلاعات دیگری را بفهمیم، هدف سوال مشخص کنیم تا نتیجه دیگری از آن سوال نگیریم.
مثال
هدف سوال | سوال هایی برای رسیدن به این هدف |
میزان آشنایی با تکنولوژی | آیا تا به حال از اینترنت خرید کردهاید؟ چه چیزی؟ غذا؟ لباس؟… از چه مجموعهای؟
به جز اینستاگرام و تلگرام از چه برنامههای دیگری استفاده میکنید؟ اگر به برنامهای مثل فتوشاپ نیاز داشته باشید خودتان نصب میکنید یا از شخصی که به کامپیوتر مسلط است کمک میخواهید؟ |
حساسیت به قیمت
|
چه کالایی را بهصورت روزانه خرید میکنید؟ شیر، پفک، سیگار ، …؟
قیمت آن کالا چقدر است؟ پارسال چقدر بوده است؟ معمولا وقتی میخواهید اسنپ یا تپسی بگیرید قیمت را در هر دو چک میکنید؟ اگر قرار باشد برای ۴ نفر از دوستانتان در سفر، شیرکاکائو بخرید ترجیح میدهید ۴ شیرکاکائو تک نفره بخرید یا یک شیر کاکائو بزرگ بگیرید و تقسیم کنید که به صرفهتر باشد؟ |
تمرین ۳
با چه سوالهایی در پرسشنامه آنلاین میتوانیم به اطلاعات زیر برسیم
هدف ۱) درونگرا یا برونگرا بودن مخاطبین
هدف ۲) ماجراجو بودن مخاطبین
[/ihc-hide-content]
درون گرا یا برون گرا بودن؟
دوست دارید با همسرتون به مسافرت دو نفره برید یا اینکه با دوستانتون خانوادگی برید مسافرت؟
بازی های دسته جمعی رو دوست دارید؟ مثلا والیبال رو بیشتر دوست دارید یا پانتومیم؟
ترجیح میدید به شهربازی برید یا در جنگل به تنهایی قدم بزنید؟
توی جمعی که هستید دوست دارید همه به حرف شما گوش کنند یا تابع تصمیم جمع هستید؟
آیا حاضرید با آدم هایی که نمیشناسید (تور) به مسافرت برید؟
آیا در مسافرت دوست دارید بیشتر به حال خودتون باشید یا تمایل دارید در جمع بزن و بکوب راه بندازید؟
ماجراجو بودن مخاطبین
دلتون میخواید جاهای بکر و ناشناخته رو در سفر کشف کنید یا همون جاهایی که قبلا رفتید رو دوباره انتخاب می کنید؟
برای ماجراجویی چیز زیادی به ذهنم نمیرسه
و نکته ای که برام سواله اینه که برای اینکه بفهمیم مثلن در معقوله رزرو هتل طرف به دنبال چه چیزی هست لازم نیست حتمن سوالمون صرفن در رابطه با همون حیطه باشه میتونیم سوالاتی که کامل به اون قضیه مربوط نیست ولی ما رو به جواب میرسونه هم بپرسیم یا نه؟
سوالهای خوبی برای درونگرایی و برونگرایی پرسیدین… همین کارو میشه با ادامه دادن سوالی که برای ماجراجویی پرسیدین ادامه داد…
مثلا این که سه سفر آخری که داشتین به کجاها بوده؟ کی بوده؟ باچه وسیله ای رفتین؟ کجا موندین؟
ترجیح میدین تو یه سفر یک هفته ای دریک محل اقامت مشخص داشته باشین یا دو تا سه جای مختلف رو امتحان کنین؟
آیا تا حالا غذایی که اصلا نخوردین رو امتحان کردین؟ غذایی که ممکنه با سلیقتون جور نباشه و یا حتی کمی نامتعارف باشه چطور..مثل صدف یا هشت پا یا عقرب یا…
( از سبک سفر آدمها و سوالات جزیی خیلی وقتا تا حدی میشه به میزان ماجراجو بودنشون پی برد- سه سفرآخر هم برای این هست که احتمال اسثنا رو کمتر کنه…)
در مورد سوالی که پرسیدید بله کاملا میشه از حوزههای دیگه وارد بشیم و حتی گاهی مجبور میشیم که این کارو کنیم… فقط باید حواسمون به هدف سوالی که میپرسیم باشه و برداشت دیگه ای از جواب نکنیم…
سلام. وقت بخیر
من مباحث پرسونا رو مطالعه کردم، بعضیش رو دو بار. در جریان تهیه پرسونای مرتبط با کار خودم به دو تا سؤال برخوردم که ممنون میشم راهنمایی کنید:
۱. تعداد پرسوناهایی که هر کار نیاز داره چندتاست؟
شنیدهم که شرکتهای بزرگ نهایتا چهار پنج پرسونا دارند و برای کسب و کارهای کوچیک یک پرسونا یا نهایتا دو پرسونا کافیه.
با چه ملاک و معیاری میشه تعداد پرسوناهای مورد نیاز رو مشخص کرد؟
۲. آیا پرسونا سرسختترین مشتری بالقوه در هر کاری هست؟ من پرسونا رو باید روی شخصیتی ببندم که سختتر از بقیه آدمها راضی به خرید محصول من میشه؟ یا باید میانگین آدمهایی که در دایره هدف من هستند رو در نظر بگیرم؟
سلام..وقت شما هم بخیر…
سوال خوبی پرسیدین… این که ما چند پرسونا داشته باشیم از سوالهایی هست که زیاد پرسیده میشه… ما از اول نمی تونیم تعداد پرسوناهامون رو مشخص کنیم… یعنی جواب این که ما چند پرسونا خواهیم داشت جز آخرین چیزیهایی است که می فهمیم. زمانی که بعد از تحلیل نتایج اسکلت پرسوناها مشخص میشه و بعد اولیوتبندی می کنیم و به تعداد پرسوناهامون پروفایل درست میکنیم.
حالا چرا؟ چون ذات پرسونا براساس تفاوت است… یعنی ما دادهها رو جمعآوری میکنیم و طبق فرآیندی که در فایلی که دیدین توضیح داده شد تحلیل می کنیم و تمام تلاشمون این هست که کمترین تعداد پرسونا رو داشته باشیم… یعنی تفاوتهای بزرگ که تمایز جدی برای بیزینس ما ایجاد میکنند رو هایالت میکنیم تا به کمترین تعداد پرسونا برسیم.علت هم این است که تعداد پرسونا مسئولیت میاره…یعنی اگر برفرض شما به این نتیجه میرسین که پنج پرسونا دارین که کاملا با هم تفاوت دارن باید ذائقه وانتخاب پنج نوع آدم رو در نظر بگیرین و گاهی به ازای هر پرسونا یک سبک محتوا با لحن متفاوت طراحی کنید به همین دلیل در اولویتبندی پرسونا تلاش میشه پرسوناهایی که شبیه پرسوناهای اصلی هستند رو با پرسونای مشابه ترکیب کنیم یا برای شروع نادیده بگیریم… علت این هم که درکسبوکارهای کوچک یک یا دو پرسونا میبینین هم همین هست…معمولا خیلی از استارتاپها فقط پرسونای اصلی (primary persona)شون رو در نظر میگیرن چون نمی تونن نیازهای پرسوناهای دیگه ای رو پوشش بدن… و اگر درست طراحی کرده باشن در مراحل بعد سایر پرسوناها رو وارد می کنن… در نتیجه ما با ملاک و معیار مشخص نمی تونیم از ابتدا تعداد پرسونا رو مشخص کنیم… ما معیار اولیهمون این هست که برا اساس تمایز اصلی دادهها رو مرتب میکنیم و بعد پرسوناهای مشابه رو ترکیب می کنیم تا به دل کمترین تعداد پرسونای ممکن برسیم که کاملا با هم در تصمیم گیری مرتبط با کسبوکار ما متفاوت باشن…
بهتره پرسونا رو نه سرسختترین مشتری بالقوه بدونیم و نه میانگین آدمهایی که در دایره هدفمون هستند. پرسونا نماینده اون گروه از آدم هایی است که کسب و کار ما برای اون گروه مطلوب ترینه و اون گروه رو می تونه شعف زده می کنه… چون ممکنه نیازهای اون ها رو داره به خوبی پاسخ میده یا موانع تصمیم گیری اون ها رو حل کرده یا به هر علت دیگه ای … شاید با این مثال بهتر بشه توضیح داد… مثلا اگر کسب و کار ما یک سوپرمارکت آنلاین هست… سرسخت ترین مشتری بالقوه شاید آدم هایی باشن که دوست دارن برن خرید حضوری و وقت زیادی برای این کار ندارن ولی چون نمی تونن به تازگی محصولاتی که از سرویس ما ارسال میشه اعتماد کنن تا به حال هیچ محصول مصرفی رو اینترنتی نخریدن… این ها مشتری بالقوه ما هستند چون نداشتن زمان کافی برای خرید حضوری، فرصت خوبی برای امتحان محصول ما ایجاد می کنه اما به دلیل ویژگی شخصیتی شون و مانع اعتمادی که دارن و این که تا حالا چنین سبک خریدی نکردن صفت سرسخت ترین رو میشه بهشون داد… میانگین هم یعنی کسانی که مجموع سر و ته یک طیف هستند… ما در پرسونا دنبال میانگین گیری نیسیتیم… دنبال پیدا کردن خود بالا یا پایین طیف آدم ها هستیم… یعنی به جای میانگین آدم هایی که در دایره هدف ما هستند ما میگیم بخشی از گروه هدف که بیش تر از سایر گروه هدف بیزینس ما میتونه خوشحالشون کنه… تو همین مثال سوپرمارکت آنلاین… ممکنه شخصی که زمان کافی برای خرید حضوری نداره و آدم سخت گیری هم نیست و عموما اکثر خریدهاش رو آنلاین انجام میده و …. پرسونای اصلی ما باشه … البته این چیزی هست که بر اساس دیتا باید به دست بیاد تا کاربردی باشه…
خیلی ممنونم. جوابتون برام کاملا گویا و روشن بود. تشکر 🙂
خواهش می کنم. ممنون از شما که با سوال های خوبتون باعث میشین سفر پرمحتواتری رو تجربه کنیم.
با عرض سلام. مطابق الگوی مطرح شده در درس که پنج طبقه بندی برای حوزه سوالات عنوان شد آیا می توان سوالات مربوط به رفتار سفر را معادل نیاز ها وخواسته ها دانست و سوالات درباره بومگردی را با اهداف مطابقت داد؟ علی القاعده بایستی در مورد موانع ونقاط درد هم سوالاتی با رنگ دیگر تنظیم میشد. با تشکر
سلام. دستهبندی چهارگانهای که در این قسمت انجام دادیم با الگوی مطرح شده در درس یکی نیست. ما این دستهبندی را بعد از این که آزادانه به سوالاتی که میخواهیم از مخاطب بپرسیم مشخص کردیم و هدف آن را هم در زیر آن توضیح دادیم که کمکمان کند تا به این فکر کنیم که در آن دسته آیا سوال دیگری را هم میتوانیم و لازم داریم که به ان توجه نشده یا نه. یعنی این دستهبندی یک شکل مرتب سازی از سوالاتی است که مطرح کردیم. و اما چه تفاوتی با پنج دستهای که در درس اشاره شد دارد . آن ۵ گروه ( اطلاعات دموگرافیک، اهداف، نیازها، ویژگیهای شخصیت، موانع و نقاط درد) به عنوان پنج نوع سوالی بودند که در هر موضوعی میتوانند به ما ایده طراحی سوال بدهند. این پنج دسته به ما کمک میکنند تا روی آن جنس اطلاعاتی تمرکز کنیم که به شناخت عمیقتر مخاطب کمک میکنند. (کمااینکه ممکن است ما در پروژهای اطلاعات دیگری از مخاطب را لازم داشته باشیم که در این ۵ دسته نگنجد) در واقع این ۵ دسته، راهنمای ما برای ایجاد ورودیهای پرسونا ( اطلاعات از مخاطب) هستند. اگر بخواهیم جزيیتر سوال شما را بررسی کنیم سوالهای مربوط به رفتار سفر را نمیتوان معادل نیازها و خواستهها دانست… چرا که در همین دسته، سوالاتی مطرح شده که نقاط درد یا اهداف را مشخص میکند. پس این دو دستهبندی از هم مستقل هستند و ارتباطی میان آنها نبوده 😉
سلام ممنون از پاسخ جامع تون، اگه میشه لطفا بگید چه فاکتورهای برای پرسونای اصلی باید در نظر بگیریم و چطوری پرسوناهای فرعی را باهاشون ترکیب کنیم؟
سلام.خواهش میکنم
ما هنوز در مورد پرسونای اصلی و فرعی صحبتی نکردیم…اگر فایلهای قبل رو خاطرتون باشه، طبق نموداری که در فرآیند دقیق پرسونا تعریف کردیم،ما بعد از آنالیز و تحلیل دادهها به یک اطلاعات طبقهبندی شده میرسیم که اسکلتبندی پرسونای ما رو مشخص میکنه و در آن قسمت با مقایسه اسکلتبندی و ساختار هر پرسونای بهدست آمده با محدودیتهای فعلی کسبوکارمون میتونیم اسکلتهای پرسوناها رو اولویتبندی کنیم و اصلی بودن یا فرعی بون…(primiry or secondary) بودن پرسونامون مشخص بشه… در واقع فاکتوری که مشخص می٬کنه کدام پرسونا در حال حاضر پرسونای اصلی ماست ومی خواهیم او را شعف زده کنیم و باقی پرسوناها را راضی نگه داریم بر مقایسه با محدودیت ها و فرصتهای کسبو کار تعریف میشه و فاکتور از پیش تعیین شده ای براش نمیشه درنظر گرفت…
“پرسونا نماینده اون گروه از آدم هایی است که کسب و کار ما برای اون گروه مطلوب ترینه و اون گروه رو می تونه شعف زده می کنه”
این جمله خیلی قشنگ بود. ارزش داشت جداگانه کامنت بشه. ممنون.
ممنون از دقتنظر شما 😉
سلام
ممنون مطلب جالبی بود.
درونگرایی :
۱٫ در ذهنتان سفرهای دو سال اخیر را به یاد آورید. سفرهای شما عمدتا به کدام گزینه بیشتر شباهت داشت؟
# به تنهایی(یا حداکثر با یکی دو نفر از دوستان صمیمی) سفر کردم، در طبیعت و شهرهای جدید به تنهایی(یا حداکثر با یکی دو نفر از دوستان صمیمی) به گشتو گذار پرداختم
# با جمعی از دوستان و آشنایان سفر کردم و از هم سفری با افراد و گروههای جدید(یا بومیان) لذت بردم. دوستان و آشنایان جدید پیدا کردم و شاید ارتباطم با آنها ادامه دار هم شده باشد
۲٫ اگر اهل سفر با تور هستید یادی از گذشته کنید و به ما بگویید در تورهای مسافرتی معمولا جزء کدام دسته از افراد هستید؟
# سریعا در مسیر با همسفران آشنا میشوم و به فکر بازی جمعی و تفریح با آنها هستم
# خیلی با همسفران ارتباط برقرار نمیکنم و ترجیح میدهم در جمع دوستانه خودم باشم
۳٫ اگر بخواهید در مورد منطقه توریسی خاص اطلاعات کسب کنید و امکان دریافت اطلاعات از لیدر بومی داشته باشید کدام یک انتخاب شماست؟(به فرض اینکه هر دو شیوه زیر در یک سطح، اطلاعات به شما میدهد)
# به سایت یا اکانت اینستاگرامی آن شخص بروم و از نوشتهها و ویدیوها اطلاعات را کسب کنم
# با آن شخص تماس تلفنی بگیرم یا حضوری ایشان را ببینم و اطلاعات کسب کنم
کنجکاوی:
۱٫ یک هفته تعطیلات پیش رو است و فرصت مناسبی برای سفر است. انتخاب شما در اکثر موارد کدام گزینه است؟
# بازدید از مناطقی که همیشه رفتهام و مطمئن هستم آنجا به من خوش میگذرد
# کشف مناطقی جدید که شاید به خوبی مناطقی که قبلا سر زدهام نباشد اما میدانم که ارزش دیدن دارد
۲٫ به سفر رفتهاید و به رستورانی در آن شهر میروید. انتخاب شما معمولا کدام گزینه است؟
# انتخاب غذاهایی که قبلا خوردهام و مطمئن هستم که خوشمزه است(مثل جوجه کباب، پیتزا و … )
# امتحان غذاهای جدید و بومی که شاید به خوشمزگی غذاهای قبلی نباشد اما میدانم در شهر خودم این غذاها در دسترس نیست
۳٫ به سفر رفتید و در شهر مورد نظرتان ساکن هستید. قرار بود روز دوم سفر، به منطقه X بروید( و تا به حال به این منطقه نرفتید). متوجه میشوید به دلیل آب و هوای طوفانی امکان مراجعه به این منطقه نیست. احتمال چه رفتاری از شما بیشتر است؟
# در همان شهر به منطقه Y که قبلها رفتهام میروم چون میدانم در آنجا خوش میگذرد
# از این موضوع به عنوان فرصتی برای بازدید از منطقه Z که قبلا نرفتهام استفاده میکنم و به آنجا میروم
درونگرا: اگر از موضوعی ناراحت باشید به کدام گزینه فکر میکنید: ۱) خانه و اتاق شخصی خودتان ۲)کافه و جمع دوستان
یک لباس خوشرنگ خریدهاید ترجیح میدهید آن را به دوستتان نشان دهید یا این که در یک مهمانی آن را به تنتان ببیند؟
ماجراجویی؛ آیا تا به حال به شکار رفتهاید؟
موقع کوهپیمایی مسیرهای جدید را دوست دارید یا مسیرهای متداول؟
هدف ۱) درونگرا یا برونگرا بودن مخاطبین: معمولا ترجیح میدین موسیقی رو با هدفن گوش بدین یا با اسپیکر
تا حالا تنهایی به رستوران رفتی ؟چندبار؟ معمولا مشکلات و اتفاق هایی که توی محل کارت.ن پیش میاد رو سریع میاید توی خونه تعریف میکنید یا معمولا پیش خودتون نگه میدارید؟
هدف ۲) ماجراجو بودن مخاطبین:تا حالا به مسافرتی رفتی که توی طبیعت کمپ بزنید؟
آیا دوست دارین غذاهای جدید مثل غذاهای چینی رو تست کنید؟
اگه یه رستران جدید توی محلتون باز بشه ترجیح میدین به اون برید یا همون رستوران همیشگی رو ترجیح میدی؟
سلام مقاله واقعا عالی بود تشکر ویژه ای را نسبت به این مقاله دارم بحص درون گرا و برون گرا برای من زیاد واضع نیست یعنی این گروهی که می یان بوم گردی بیشتر برون گراها هستن ؟ شاید درون گرا برای آرامش طبیعت بیاد انجا ؟ واقعا معیار مناسبی هست برای تقسیم بندی و این موضوع درون گرا، برون گرا یه موضع اصلی برای برای پرسنا هستن؟
سلام. ممنون از فیدبک تون
این که مخاطبی که میاد بوم گردی بیشتر درون گرا هست یا برون گرا سوالی هست که باید با تحقیق و سوال کردن به دست بیاریم. هردو فرضی که شما مطرح کردین می تونن درست باشن… ممکنه گروهی از آدم های برون گرا به خاطر مهاشرت با بقیه بیان و گروهی از افراد درون کرا برای ارامش در دل طبیعت… این جاست که موضوع دقیقا بسته به نمونه مورد خاصی که داریم صحبت می کنیم فرق می کنه و نمیشه عمومیت بخشید… یعنی ممکنه بیشتر افرادی که به اقامتگاه بوم گردی الف میرن برون گرا بوده باشن… و این داستان دقیقا برای اقامتگا چسبیده به اقامتگاه ب برعکس باشه… و یا ممکنه از هر دو گروه به میزان نسبتا برابر بیان…حالا دونستن این موضع چه کمکی می تونه به ما کنه… این که افراد برون گرا هستن یا درون گرا آیا اصلا اهمیت داره… باز هم بستگی به پروژه ما داره… فرمایش شما درسته ممکنه در بعضی کیس ها اصلا معیار مناسبی نباشه و اطلاعات به درد بخوری به ما نده… اما برعکس ممکنه در یک کیس اطلاعات ارزشمندی بده و بتونه ما رو در طراحی جزییات اقامتگاه کمک بکنه…
مثلا ما فرض می کنیم یک اقاتگاهی داریم که فضای منحصربه فردی برای گپ و گفت گوی آدم ها تعبیه کرده و افراد در همه بخش ها مثل غذاخوردن و …در کنار هم هستن… چیزی شبیه اقامتگاه بومگردی خانه مازیار … پس ما فرض را بر این میزاریم که اکثر افرادی که مخاطب ما هستند عموما باید بیشتر برون کرا باشند یا درون گرا … و این سوال برای ما مهم میشه… اگر فرض ما درست بود می تونیم این امکانات رو گسترش بدیمیا در تبلیغات و معرفی اقامتگاه مون استفاده کنیم تا برگ برنده ما باشه… و اگر احیانا تحقیقات چیز دیگه ای رو نشون میداد بهتره و اتفاقا برعکس فرض ما اکثر افرادی که به اون اقامتگاه میان درون گرا بودن و برای معاشرت نمی اومدن باید کشف کنیم که چطور می تونیم اون ها رو راضی کنیم و آیا این امکانات ما برای اون ها خوشاینده یا نه… و یا ممکنه این نسبت تقریبا برابر باشه…در این صورت می تونیم زمان های خلوت رو که می تونن بیشتر از تنهایی شون لذت ببرن رو هایلات کنیم تا اقامتگاه مون تبدیل نشه به جایی که فقط برای افراد برون گرا مناسبه… حالا این ها رو ترکیب کنید با محدودیت های بیزینسی که یک اقامتگاه داره…اگر فضای کوچکی داره که مجبوره غذا رو به صورت اشتراکی سرو کنه می تونه به عنوان یک نقطه قوت ازش یاد کنه و بشه ویژگی خاصی که پرسونای خودش رو ذوق زده کنه…
البته موضوع به این سادگی نیست…چون ما همه این ویزگی ها رو با هم داریم و نمی تونیم برای تک تک ویژگی های پرسونا تصمیم جداگانه ای بگیریم… من این موضوع درون گرایی و برون گرایی رو باز کردم تا هم موضوع شفاف شه..هم این که بدونیم که تک تک این اطلاعات می تونه به ما دید بده و منجر به شناخت عمیق تر ما از مخاطبمون بشه
سلام
از اول بحث پرسشنامه سوالی ذهن منو مشغول کرده بود که الان خیلی پررنگ تر شد. من کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی-بازاریابی هستم و همیشه درگیر پرسشنامه و تحقیقات بازار بودم توی دانشگاه. اون موقع استادای دانشگاه می گفتن برای هر پارامتری (مثل وفاداری) یه سری شاخص وجود داره که باید سوالات بر اساس همون شاخص ها طراحی شه. حتی یه سری از پارامترها سوالات استاندارد خودشون رو دارن. من یادمه که منم سوالا رو بسته به حوزه ای که داشتم بررسی می کردم شخصی سازی کرده بودم اما استادام نذاشتن گفتن نباید از شاخصا بزنی بیرون (که البته به نظر من درست نبود).
الان که مثلا شما برای وفاداری یه سری سوالات خیلی بازی رو مطرح کردید برام سوال شده که آیا سوالاتی که ما می پرسیم و به نظرمون برآوردش مارو به یه پارامتر می رسونه، می تونه با توجه به دانش محدودمون واقعا برآوردی برای اون پارامتر باشه؟ یعنی در جمع بندیش دچار خطا نمی شیم؟
سلام…چقدر خوب که چالشی که در ذهنتون بود رو مطرح کردین… چون ما هم دغدغه مشابهی داشتیم از این نظر که مطالبی که در مورد پرسشنامه به عنوان بخشی از فرآیند پرسونا میگیم با مواردی که در کلاس های دانشگاهی و به خصوص درس روش تحقیق (Research Method) ارشد گفته میشه مقایسه بشه و ابهاماتی رو ایجاد کنه…امیدوارم این جواب بخشی از مشغولیت ذهنتون رو در مورد این سوال پاسخ بده…
حقیقتش ما در این جا به دنبال استفاده مرسوم از پرسشنامه نیستیم … (استفاده ای که در بسیاری از تحقیقات بازار و تحقیقات آکادمیک صورت میگیره) … پرسشنامه ای که در اون سبک تحقیقات استفاده میشه یک ابزار کمی است و تحلیل ها و نتیجه گیری های کمی و عددی هم در مورد اون صورت میگیره… ما در مسیر پیدا کردن پرسونا و شناخت عمیق تر مخاطب بیشتر تمرکز داریم رو روش های کیفی مثل مصاحبه و روشهای متنوعی که در اتنوگرافی (رفتارنگاری) استفاده میشه مثل cultural probe و Day-in-the-life (که به تازگی منتشر شد) و … در واقع در این جا از پرسشنامه آنلاین هم به عنوان ابزاری استفاده میکنیم که بخشی از سئوالات ما رو جواب بده… و در واقع بتونیم از این بستر فضای آنلاین و دسترسی راحتتر به افراد بیشتر استفاده هوشمندانهای کنیم تا با زمان کمتر ما رو به اطلاعات و insight از اون اطلاعات برسونه.. اگر دقت کرده باشید در عنوان این پرسشنامه آنلاین هم از اصطلاح : گپی کوتاه در مورد سفر استفاده کردیم… و در واقع پرسشنامه آنلاین را بستری قرار دادیم تا این گپ منسجم تر و هدفمندتر با تعداد کاربران بیشتری رخ بده… اما برای این که خطای حاصل از این جمعبندیها رو کمتر کنیم از تکنیک هدف سول استفاده کردیم تا از هر سوالی هر برداشتی نکنیم… از مجموعه چند سوال باز به یک نتیجه و تحلیل و بینش برسیم…
واقعیت اینه که فرمایش شما صحیح هست… این سبک پارامتربندی میتونه ما رو به خطا برسونه… اما نه فقط این سبک پارامتربندی…بلکه استفاده از یک سری شاخصهای تعیین شده و بسته م میتونه به یک جمعبندی غلط برسه… و در واقع این واقعیت همیشه با روش تحقیق گره خورده است به خصوص در دنیای بیزینس…این یک مهارت هست که بتونیم با تکرار خطا رو کاهش بدیم… و ما در این۲جا سعی میکنیم تا تکنیکهایی که خودمون استفاده می کنیم رو با جزییاتی که بارها امتحان کردیم تا خطامون رو کمتر کنه فارغ از ساختارهای آدمیک و تعریف شده به اشتراک بزاریم تا انبوهی از پرسشنامههای آنلاینی که در حال حاضر شاهد هستیم که پخش میشه و نتیجهگیری میشه و …کمی بهتر بشه…
و البته یک نکته دیگر هم این هست که ما در بخش نتیجه گیری مجددا از روش هایی استفاده می کنیم که این خطا رو کمتر و کمتر کنه… و این که در نهایت در این بخش ما قرار است پرسونا طراحی کنیم، پرسونایی که ذاتا و در تعاریف اولیه بیان کردیم یک شخصیت نیمه فرضی است و بخشی از آن از داده بدست میاد و بخشی از فرضیات و آنچه در ذهن ما میگذرد و خروجی ما قرار نیست به یک fact یا پدیده مطلق علمی منجربشه که این خطاها مشکلات چشمگیری ایجاد کنه…
در یک جمعبندی خروجی و کاربرد ما کمی تفاوت داره…ما از این شاخصها صرفا استفاده میکنیم تا به یک دید (insight) برسیم برای ظراحی پرسونا در صورتی که در بسیاری از تحقیقات آکادمیک خود شاخصها هم مورد بحث و بررسی هستند که خود این موضوع هم تفاوت ایجاد میکنه…
باز هم اگر این دغدغه براتون شفاف نشده میتونین با اکانت تلگرام کانتنت برگر با ما در ارتباط باشین و بیشتر در موردش صحبت کنیم… یا در ادامه همین سوال… 😉
سلام،
خیلی ممنونم از زمانی که برای توضیح دادن گذاشتید. حق با شماست این مهارت خود محقق هست که پیش داوری و برداشت جهت دار رو به حداقل برسونه.
امیدوارم با خوندن ادامه مطالب موضع روشن تر هم بشه برام.
سپاسگزارم
خواهش می کنم.. ما هم امیدواریم این مدل ذهنی با کمک هم و در ادامه کامل تر و کامل تر بشه…
سلام. وقتی در ابتدای کار میخوامی سوالاتی رو بدون فیلتر کردن بنویسیم. آیا باید به این فکر کنیم که جواب این سوال چطوری به دردمون میخوره؟ به نظرم اگر به این فکر کنیم که دقیقا به چه دردمون میخوره خوب درواقع داریم فیلتر میکنیم یه سری سوالات رو، چون سوالاتی هستند که شاید به درد بخورن ولی الان دقیقا ندونیم که جوابش چطوری به دردمون میخوره. مثل سوال درونگرا هستند یا برونگرا؟
اگرم قرار نیست به این موضوع فکر کنیم خب اینطوری هر سوالی که به درد نمیخوره هم نوشته میشه و میشه همون مشکلی که آقای بهجتی گفتند. یعنی همینطوری سوال می نویسیم بدون اینکه فکر کنیم به درد میخوره یا نه.
سلام. بله… خودتون جواب سوال خودتون رو دادین 🙂 من یه کم فرایند و توضیح میدم که رفع ابهام بشه…
اگر به این فکر کنیم که آیا این سوال به دردمون میخوره یا نه در واقع به نوعی فیلتر کردیم. ما در واقع مانند ایدهپردازی به روش برین استورمینگ، در اینجا سوالپردازی میکنیم و هر سوالی که به ذهنمون میرسه رو مینویسیم تا بتونیم آزادانه تر به سوالات فکر کنیم و به سوالات بیشتر و باکیفیت تری برسیم و بعد به شکلهای مختلف فیلتر میکنیم…مثل این که جواب این سوال به چه دردی میخوره؟ یا در چه مرحلهای به کار ما میاد و…
نکتهای هم که آقای بهجتی گفتن دقیقا در همین راستاست… این که سوالاتی ننویسیم که به دردمون نخوره یعنی سوالاتی که قراره از مخاطب بپرسیم… قسمت اول که آزادانه سوال مینویسیم یا در واقع سوالپردازی میکنیم پشت صحنه پرسشنامه و مصاحبه ماست و قرار نیست مخاطب در مورد اون چیزی بدونه…فیلتر کردن سوالات اولیه باعث میشه که ما در نهایت بتونیم سوال های درستی بپرسیم…
امیدوارم ابهام رفع شده باشه 🙂
بله کاملا متوجه شدم. ممنونم.
راستش برای سایت خودم وقتی میخوام این سوالات رو برای شناخت مخاطبانم بنویسم یه مقدار سختمه. به جز چند مورد اصلی حس میکنم سوالی به ذهنم نمیرسه که دوست داشته باشم درباره مخاطبانم بدونم یا عموما سوالاتی هستند که همین الانم درباره مخاطبانم میدونم.
خب این خیلی عالیه…این که سختتونه نشون میده جای درستی هستین… چون واقعا مهارت سوال خوب پرسیدن مهارت نرم ارزشمندیه که رسیدن بهش سخته و با تکرار هی بهتر و بهتر میشه… برای این که کارتون راحت تر باشه پیشنهاد میکنیم چند تا پرسشنامه رو با موضوعات مختلف و حوزه های مختلف مرور کنین.. سوالهایی که پرسیدن میتونه بهتون دید بده تا سوالات بیشتر و بهتری طرح کنین… کتاب تست مامان هم کمک خوبی میتونه بکنه در این فاز…
و اما در مورد نکته آخری که گفتین یکی از مزایای پرسونا و این سبک روشها که تحقیقات کاربر دارن اینه که ما به اطلاعاتی که داریم و فکر میکنیم داریم یا حدس میزنیم ،شک کنیم… در مورد کیس شما اطلاعات دقیقی ندارم و به صورت کلی میگم که خیلی وقتا خوبه که یه سری سوالا بپرسیم برای که چیزایی که در مورد مخاطبانمون میدونیم رو تاییده بگیریم و مطمئن بشیم از که اون اطلاعات را میدونیم یا نه…
بار اگر در این مرحله نیاز به همفکری بیشتری بود به کانتنت کیو پیام بدین تا بیشتر راهنمایی کنیم
خیلی ممنون. کتاب تست مامان رو باید سریعتر بخونم.
سلام
ببخشید من تازه شروع کردم مباحث رو و دارم میام جلو و از مطالب و نظرات دوستان کلی لذت بردم تا اینجا
فقط سوالی که داشتم این هست که
در دستهبندی سوالات، سوالات مربوط به رفتار سفر رفتن و مرتبط با بومگردی جزو کدامیک از پنج دسته اطلاعاتی هست که تو مرحله جمع آوری داده ها باید جمع می کردیم ؟
و اینکه چرا سوالاتی از جنس مثلا نیازها و خواسته ها یا اهداف یا نقاط درد اینجا مطرح نکردیم ؟
سلام…چقدر عالی…
خوش آمدید و خوش شروع کرده باشین 😉
دسته بندی ای که در انتهای این سوالات شده مستقل از آن پنج دسته ای هست که در فایلهای قبل بررسی کردیم. در واقع آن پنج دسته (نیازها، اهداف و…) جنس اطلاعاتی را مشخص میکند که در جمعآوری اطلاعات برای پرسونا لازم داریم. در آنجا آن پنج جنس اطلاعات را توضیح دادیم تا بدانیم ما چه نوع اطلاعاتی برای شناخت عمیق مخاطب نیاز داریم تا در هر روش(مصاحبه، پرسشنامه و…) و هر سوالی که داریم آگاهانه تر جلو بریم…
در این فایل به طور خاص سوالاتی را که می توانیم از طریق پرسشنامه انلاین به آن ها برسیم را مشخص کردیم و سوالاتی در رفتار سفر کردن یا مرتبط با اقامتگاه بومگردی هر کدام تک به تک به یکی از آن پنج دسته اطلاعاتی مرتبط هستند و حتی شاید لزوما در هیچ کدام از آن پنج دسته نباشند. اگر مسیر مطالعاتی را ادامه دهید در فایل پرسشنامه آنلاین، بخشی از مخاطب شناسی ،هدف هر سوال را جداگانه مشخص کردیم و گفته ایم که هر سوال را برای چه چیزی میپرسیم…
ایهمان طور که در انتهای این دسته بندی نوشیتم این دسته بندی رنگی را در این پست صرفا به این دلیل مشخص کردیم تا کمک کند راحتتر بتوانیم پرسشنامه آماده کنیم و به این فکر کنیم که در آن دسته چه سوالات دیگری میتوانیم بپرسیم؟
امیدوارم ابهام ایجاد شده بین این دو دسته بندی رفع شده باشد…
شما بسیار خوب و واضح پاسخ همه سوالات را میدهید، از اینکه شما راهنمای سفرمان هستید خرسندم! (:
بسیار محبت دارین… ممنون از شما که انرژی میدین و ما هم بسیار خوشحالیم از همسفری با شما 😉
گفته شد که باید مسئله رو شفاف تعریف کنیم و بدونیم که چه اطلاعاتی میخوایم و بعد در راستای اون اهداف سوالاتمون رو بپرسیم. من راستش سوالم این جاست که اصلا همون اهداف رو از کجا باید پیدا کنیم؟ مثلا من در پروژه خودم میخوام بدونم که مشکلات کاربرا با پلتفرم فعلی شون چیه(این فکر می کنم یه سوال پایه ایه که همه در ابتدا مطرحش می کنن)؟ یا مثلا میخوام بدونم تو کدوم فرایند ها موقع استفاده از سیستم حس می کنن کنده؟
اینا سوالات بدیهیه که برای تمام پروژه ها همینطوره! خب ما میخوایم بدونیم که مشکل کاربرا چیه! چطور میشه اهداف دیگه ای داشت یا بهتر بپرسم چطور باید فهمید برای یه پروژه چه اطلاعاتی نیاز داریم بفهمیم و در مرحله بعدی چطور متوجه شیم اونا کافی هستن؟
شما این که صرفا ازادانه سوال بپرسیم باعث میشه که مطمئن شیم همه اطلاعاتی که نیاز داریم رو مطرح کردیم؟
البته می دونم که فرایند دیزاین چرخشیه و مدام برمی گردیم و اطلاعاتمونو کامل تر می کنیم.
خیلی ساده بخوایم بگیم ما باید مشخص کنیم که چه کاری میخوایم انجام بدیم و برای انجام دادن اون کار چه اطلاعاتی رو لازم داریم. هرجایی که اطلاعات داریم که ازش استفاده میکنیم و هرجا اطلاعات نداریم سوال طرح میکنیم تا بریم و در موردش اطلاعات بهدست بیاریم( حالا باز ممکنه بخشی از این اطلاعات رو با سرچ کردن و مطالعه تحقیقاتی که انجام شده (مطالعات کتابخانهای یا secondary research) پیش ببریم بخشی رو بریم خودمون ریسرچ کنیم و داده بهدست بیاریم… پس درواقع میشه اینجوری گفت که هدف سوالها از اونجاهایی میاد که درموردش اطلاعاتی نداریم…
بزار توی یه مثال بررسیش کنیم… مثلا فرض کن قراره تجربه افراد در استفاده ازیک اپلیکیشن سفارش آنلاین خشکشویی رو بهبود بدیم… احتمالا نیاز داریم که رفتار لباس شستن آدمها رو کمی مرور کنیم..مثلا بدنیم هرچند وقت یکبار لباس میشورن… چه لباسهایی رو خشکشویی میدن؟ لباساشونو جمع می کنن یا دونه دونه میدن خشکشویی؟ اگه قیمت خشکشویی کمتر بشه چقدر این ریتم تغییر میکنه؟ چه مشکلات دیگهای تو بردن و گرفتن لباس ها از خشکشویی دارن؟ اگه این خدمت بیاد رو فضای انلاین چه مسايلی رو حل میکنه و چه دغدغههای دیگهای رو اضافه میکنه؟ اپهای مشابه چه راهکارهایی داشتن؟ این آدمها از چه خدمات مشابه دیگهای ممثل خشکشویی آنلاین استفاده میکنند و….
ما به عنوان سه سوال نمیگیم مشکلات کاربرا با پلتفرم فعلیشون چیه؟ درست میگی این سوال برا همه پروژههاست…. بسته به هر موضوع و هر کانتکستی باید این سوال کلی رو بشکونی و خوردش کنی به سوالات کوچیکتر و ملموستر… ما باید یه سری مشکل رو خودمون حدس بزنیم؟ خودمون رو تو اون فرآیند تصور کنیم.. آدمها رو توی اون فرآیند ببینیم و بعد به یه سری سوال برسیم و بریم دنبال جوابشون…
روش های تحقیقی مثل سناریوپردازی یا role playing یا حتی خود ابزار روند زندگی کمکمون میکنن تا بتونیم سوالها و هدفهای بازتر و درستتری بپرسیم…
امیدوارم که جواب سوالت رو گرفته باشی… و اگه نه سوال رو توی کیس خودت مطرح کن که سوال بارانت کنیم 🙂