روایتگری در کسب‌وکار یا داستان‌سرایی در کسب‌وکار یکی از موضوعات جذابی است که در مراحل و موقعیت‌های مختلف کسب‌وکار می‌تواند کمک‌کننده باشد. وقتی می‌خواهیم کاربرد محصولمان در زندگی مشتری را نشان‌ دهیم، یا جایی که می‌خواهیم به سایر تیم‌های مجموعه نشان دهیم در سه‌ماه گذشته چه فعالیت‌هایی انجام داده‌ایم، می‌توانیم روایت آن را بازگو کنیم. وقتی از روایتگری در کسب‌ و کار صحبت می‌کنیم، منظورمان چیست؟‌

قرار است درباره فرهنگ سازمان به کارمندانمان توضیح دهیم، در مجموعه‌های زیادی فرهنگ سازمانی مجموعه‌ای از عبارات تصادفی و زیباست که فلسفه‌ خاصی را دنبال نمی‌کنند، اما برای ما اینطور نیست، زحمت زیادی برای ساخت و پرورش آن کشیده‌ایم و امروز می‌خواهیم در بخشی از جلسه خوش‌آمدگویی کارمندان جدید درباره آن صحبت کنیم و امیدوار باشیم که در ذهن‌ها باقی می‌ماند.

کسانی که در جلسه حضور دارند تا امروز موسس مجموعه را ندیده‌اند، احتمالا لباس و شیوه شروع و ارائه‌ای که آماده کرده‌است قرار است معیار و ملاک قضاوت و شناخت آن‌ها باشد، قرار است درباره فرهنگ سازمانی صحبت کند، ارزشی که برای خودش و برای کارمندان قدیمی واقعا ارزشمند است، اما این صحبت برای افرادی است که شناختی از میزان صداقت و انگیزه او نداشته و البته او هم شناختی از کارمندان جدید ندارد.

«صحبت خود را اینطور شروع می‌کند، شنبه با صدای موبایلم از خواب بیدار شدم، همین شنبه‌ای که گذشت، یکی از پروژه‌هایی که بیشتر زمانم را در دو ماه گذشته برای آن گذاشته بودم به نتیجه نرسید، رسید ولی آنطور که ما و کارفرما می‌خواستیم نشد و بعد از پنجاه و هفت روز تلاش آن‌را به شرکت دیگری دادند، این شروع هفته من بود. واتزاپ را باز کردم تا در گروهی که برای پروژه داشتیم خبر بد را با زبانی نرم بفرستم تا حداقل تیمی امیدوار را امروز ببینم، پیام جدیدی از محمد داشتم، دو هفته بیشتر نیست که همکاریم، نوشته بود وقتی به شرکت آمدم امیدی به این نداشتم که در کشورم حس ساختن و مفید بودن داشته باشم، همه تلاشم مهاجرت و تنها انگیزه‌ام برای پیوستن به شما «حقوق» بود، اما امروز همه تلاشم مهاجرت نیست، راستی انگیزه حقوق خوب است اما در برابر انگیزه‌های دیگری که برایم ساختید چیز زیادی نیست، ممنونم. ببخشید طولانی شد، اما محمد روز من که نه، روزهای من را ساخت. بیایید ارزش‌های سازمان را ببینیم»

 

روایتگری در کسب و کار

 

روایتگری در کسب‌وکار برای ساختن Context یا فضای فکری مشترک

این شیوه صحبت چه فرقی با ارائه‌های مرسوم داشت؟‌ موسس مجموعه با روایت کردن داستان شروع هفته خود، باعث شد شناخت و قضاوت کارمندان جدید، محدود به ظاهر و شناخت چند دقیقه‌ای نباشد. این داستان می‌تواند ابعادی از شخصیت موسس را برای کارمندان جدید نمایش دهد که در ارائه مرسوم کار آسانی نبود. موسس مجموعه برایش حال و روز کارمندان مهم است، چون تلاش کرد خبر بد را با زبانی نرم ارسال کند. احتمالا خطاها را از دیگری نمی‌بیند، چون بعد از لغو شدن پروژه، به فکر پیدا کردن خطاکار نبود. کارمندی که به‌تازگی استخدام شده با موسس مجموعه به‌صورت مستقیم در ارتباط است، نه‌تنها پیام ارسال می‌کند که پیامش صبح اول وقت خوانده می‌شود. کارمند جدید در مدت کوتاهی انگیزه‌های متفاوتی پیدا کرده‌است پس احتمالا اتفاقات شنیدنی و تجربه‌کردنی در مجموعه جاری است.

روایتگری کمک می‌کند تا با مخاطب در فضای فکری یا Context نسبتا مشترکی قرار بگیریم.

تصور کنید موسس مجموعه صحبت خود را اینطور شروع می‌کرد «کارمندان برای ما مهم هستند، ما به تک تک شما اهمیت می‌دهیم، پیام بفرستید، می‌بینیم و می‌خوانیم، لازم نیست زمان زیادی از ورودتان به مجموعه بگذرد، می‌توانید تفاوت ما را احساس کنید» احتمالا باید اواخر صحبت ندای «تکبیر» را هم می‌شنیدیم.

ما در فضاهای فکری متفاوتی هستیم، خاطرات مختلفی داریم، در فرهنگ‌های یکسانی بزرگ نشده‌ایم، پس‌زمینه‌های مشابه‌ای نداریم، روزمان را به یک شیوه شروع نکرده‌ایم، پدر و مادرمان رفتارهای یکسانی نداشته‌اند، کتاب‌های واحدی نخوانده‌ایم و این داستان ادامه دارد… وقتی عبارتی را می‌خوانیم، زمانی که پیامی را دریافت می‌کنیم، بر اساس فضای فکری که در آن قرار داریم آن‌را ترجمه و تفسیر کرده و مفهوم آن‌را درک می‌کنیم. روایتگری کمک می‌کند با مخاطب در فضای فکری مشترک یا نسبتا مشترکی قرار گیریم.

اگر سوال کنم به نظر شما در همان مجموعه وقتی کارمندی از دیگری به موسس مجموعه شکایت کند چه اتفاقی می‌افتد؟ جواب شما چیست؟
– موسس مجموعه عصبانی شده و شخص مقابل را صدا می‌زند و …
– موسس مجموعه شخص اول را آرام می‌کند و از او می‌خواهد در آرامش ادامه دهد…
– موسس مجموعه هر دو طرف را می‌خواهد و با هر دو درباره مشکل صحبت می‌کند…

احتمالا جواب شما گزینه آخر است، چرا؟‌ چون با داستانی که موسس مجموعه روایت کرد، تقریبا در فضای فکری مشترکی قرار گرفتیم. ما چیز زیادی از موسس مجموعه نمی‌دانیم، اما روایتگری در کسب‌وکار ما را در فضای فکری نسبتا مشترکی قرار داد تا بتوانیم قضاوت‌هایی نزدیک به هم داشته باشیم.

 

داستانسرایی در کسب و کار

 

در این مجموعه مطالب چه چیزهایی درباره روایتگری در کسب‌وکار یاد می‌گیریم؟

موضوع روایتگری در کسب‌وکار را بر اساس «Content Burger Storytelling Toolkit» یا «ابزار روایتگری کانتنت‌برگر» پیش می‌رویم، برای جمع‌بندی فرآیندهای روایتگری ابزارهای متفاوتی وجود دارد که بدانیم چه اطلاعاتی نیاز داریم، این اطلاعات چطور به‌دست می‌آید، چطور باید آن‌ها را در کنار هم قرار دهیم و غیره. ما سعی کردیم از ابزارهای مختلف در پروژه‌ها استفاده کرده و به تدریج بخش‌هایی از آن‌ها را حذف، اصلاح یا تکمیل کنیم. امروز به ابزاری رسیده‌ایم که برای ما مفید بوده و کارایی مناسبی دارد. به‌معنی بهترین ابزار نیست، برای ما کار کرده‌است برای شما نمی‌دانیم. (امتحان کنید، تجربه خود را در استفاده از آن برای ما بفرستید).

اما چرا این ابزار را انتخاب کردیم؟ برای اینکه موضوعات مختلف روایتگری در کسب‌‌وکار را پوشش می‌دهد و از طرف دیگر کمک می‌کند آنچه در این مجموعه مطالب مرور می‌کنیم را طوری جمع‌بندی کنیم که به خروجی ملموسی برسیم.

در این ابزار مخاطب را برای روایت داستانمان شناسایی می‌کنیم، کشف می‌کنیم چه میزان اهل روایت است و معمولا جذب چه سبک داستان‌هایی می‌شود، از لایه‌های روایتگری صحبت می‌کنیم و به این دید می‌رسیم که داستان‌های مختلف کسب‌وکار که می‌بینیم در چه لایه‌ای روایت شده‌اند، پیام‌های اصلی را طراحی کرده و در ترازوی فضای خالی داستان می‌سنجیم، معیارهایی برای سنجش عملکرد مشخص می‌کنیم و خلاصه سعی می‌کنیم داستان‌هایی را روایت کنیم که برای کسب‌وکار اثربخش باشند.

همه ما داستان‌های زیادی در زندگی شخصی و کاری خود داریم، اما تعداد کمی از ما روایتگرهای خوبی هستیم.

 

در این فایل ویدئویی ۱۱ دقیقه‌ای درباره روایتگری توضیحات بیشتری داده‌ایم:

در حال بارگذاری...
ادامه همین موضوع ...معرفی ابزار روایتگری کانتنت‌برگر (بعدی)