نوشتن آن هم نوشتن داستان برای هرکسی ساده نیست، از کجا شروع کنم؟ درباره چه چیز بنویسم؟ چطور موضوع را ادامه دهم؟ چه جریانی را برای شخصیت اصلی داستان به‌تصویر بکشم؟ و سوالات دیگری که باعث می‌شود از داستان‌نویسی فاصله بگیریم، در این مطلب می‌خواهیم با تمرینی ساده اولین داستان‌مان را بنویسیم، یا اگر قبل از این داستان‌نویسی کرده‌ایم، با استفاده از آن خلاقیت خود را افزایش دهیم. ما اسم این تمرین را «داستان نویسی با تصاویر» گذاشته‌ایم، اساس آن ساده است، قرار است تصاویری را به‌صورت تصادفی در کنار هم قرار داده و سعی کنیم با استفاده از آنها داستانی معنادار بنویسیم.

«از مدت‌ها قبل نقشه سفر جذابی را کشیده بود، سفری با یک کوله، بدون هواپیما و هر وسیله عجیب و غریب دیگری که حاصل فکر این روزهای بشر است، با اقامت در هتلی صدستاره که می‌توانست از توری سقف چادر هرشب از ستاره‌هایش مطمئن شود. دو روز به سفر مانده بود که همه‌چیز لرزید، نه با زلزله، با قدم‌های بزرگ ویروس کرونا. ویروسی که دو گروه را حسابی فعال کرد، آزمایشگاه‌ها و خبرگزاری‌ها، بعد از مدت‌ها هر دو سوژه‌ای جدی داشتند و گاه و بیگاه می‌توانستند توجه‌ها را جلب کرده و از توانمندی‌هایشان صحبت کنند، امیدوار کرده و ناامید کنند، نمی‌دانستم هیجانی که در انتظارش بودم، زودتر از موعد به سراغم آمد، هیجانی به وسعت جهان، ابهامی برای بشر…»

روایت بالا را با کمک تصاویر تصادفی زیر نوشتیم، شاید ارتباط تصاویر و داستان بالا برایتان سخت باشد اما در ادامه مطلب موضوع روشن‌تر می‌شود:

تمرین داستان سرایی با تصاویر

 

تصاویر تصادفی با تاس‌های داستانی:
این ۹ تاس را رها کردیم و این تصاویر تصادفی شکل گرفتند، آنها را در کنار هم قرار دادیم و سعی‌ کردیم داستانی معنادار بنویسیم، روی عبارت داستان‌معنادار تاکید می‌کنیم چون در روش داستان نویسی با تصاویر می‌توانیم به هر بهانه‌ای تصاویر را به هم ارتباط داده و داستان‌مان را تمام کنیم. مثلا «نقشه موزه را دیدم، در کیفم گذاشتم و سوار هواپیما شدم، وقتی به چادر دوستم رفتم، فیل با صدای بلند لاک‌پشت را ترساند، همان لاک‌پشتی که من می‌خواستم آزمایشش کنم که از کلاغ می‌ترسد یا نه»

این داستان معنا‌دار نیست، در واقع تعدادی تصویر را با مفاهیمی با ربط و بی‌ربط به هم وصل کرده‌ایم، بعید است چنین تمرینی اثری در توان داستان‌نویسی ما داشته باشد، پس تکرار می‌کنیم، به‌دنبال «داستان معنادار» هستیم. در واقع نقطه هیجان‌انگیز این تمرین آنجایی است که برای معنادار کردن داستان چیزی به ذهنمان نمی‌رسد، باید حسابی فکر کنیم تا بتوانیم ادامه دهیم، در حالیکه اگر به معنی فکر نکنیم و صرفا بخواهیم اتصال را برقرار کنیم چنین دغدغه‌ای نداریم.

به تاس‌ها فکر نکنید که از کجا این تاس‌ها را جور کنم، اپلیکیشن‌های زیادی هستند که تصاویر تصادفی را با کمک همین تاس‌‌ها در کنار هم قرار می‌دهند تا شما این تمرین را انجام دهید، در گوگل‌پلی یا اپ‌استور عبارت Story Cubes را سرچ کنید، به نتیجه می‌رسید.

اپلکیشن اندروید : Rory’s Story Cubes

 

داستان نویسی با تصاویر

 

تمرین اول:
وقتی تصاویر تصادفی در کنار هم قرار گرفتند، دو تصویر را انتخاب کرده و با استفاده از آنها شروع به نوشتن کنید، وقتی فضای کلی داستان شکل گرفت تصاویر دیگر را هم وارد کنید، سعی کنید از هر تصویر فقط یکبار در داستانتان استفاده کنید. در این تمرین به‌صورت کاملا آزادانه داستان را پیش می‌بریم و نیازی نیست تصاویر را به ترتیب خاصی وارد داستان کنیم.
مثلا از تصاویر بالا می‌توانیم گل و کتاب را انتخاب کنیم و شروع کنیم «شاید گل هیچ‌وقت فکر نمی‌کرد، یک روز کتاب بهانه آشنایی بیشتری باشد، وقتی نمی‌دانی از کجا باید شروع کنی کم‌ریسک‌ترین را انتخاب می‌کنی، مگر آنکه آنقدر جسور باشی که …»

[ihc-hide-content ihc_mb_type=”show” ihc_mb_who=”3,4,5,6″ ihc_mb_template=”3″ ]

فوت کوزه‌گری: تصاویر اسم‌ها نیستند، مفاهیم هستند…
از آن جمله‌های فلسفی بود اما بسیار مهم است، وقتی کتاب می‌بینیم لزومی ندارد از خود واژه کتاب صحبت کنیم، می‌توانیم از دانایی، علم، دانش، دانستن، نویسنده، کلمات و… صحبت کنیم، یعنی می‌توانیم تصاویر را فراتر از اسم‌شان نگاه کنیم و از مفاهیمی که در آنها پنهان شده است استفاده کنیم. با این حساب ذره‌بین را می‌توانیم معادل ریز‌بینی، دقت، نکته‌سنجی، تمرکز و … ببینیم.

 

تمرین دوم:
اینبار وقتی تصاویر در کنار هم قرار گرفتند از یک سمت شروع کنید و به ترتیب تصاویر را وارد داستان کنید. نمی‌توانیم تصویری را نادیده بگیریم، مهم است که همه تصاویر آنهم به ترتیب وارد داستان شوند، اگر ارتباط معناداری پیدا نمی‌کنید کوتاه نیایید و داستان را با ذهنیات خودتان پیش ببرید تا فضای مناسب برای ورود تصویر بعدی فراهم شود.
«هر سیبی که به هر سری بخورد، سوالی ایجاد نمی‌کند، هر کلمه‌ای که روی کاغذ بنشیند و کنار هم قرار گیرد هم کتابی ایجاد نمی‌کند، وقتی معلم با قدرت از داستان موفقیت‌ها و دستاوردهایش می‌گفت، نمی‌توانستم ذهنم را جمع کنم، جملات بالا طوری زیرنویس می‌شدند که …»

 

تمرین سوم:
در تمرین سوم محدودیت را بیشتر می‌کنیم، وقتی تصاویر در کنار هم قرار گرفتند یک تصویر را به‌عنوان شخصیت اصلی داستان انتخاب کنید و سعی کنید ویژگی‌های شخصیت اصلی داستان را در حد دو خط بنویسید. مثلا شخصیت اصلی را سیب انتخاب می‌کنیم «هنوز بزرگ نشده، احتمالا سه ماهی کار مانده تا رنگی بگیرد و پوستش نرم‌تر شود، گنجشک‌های باغ هر روز سفتی پوستش را تست کرده و باناامیدی برمی‌گردند، آنقدری بالاست که دست بچه‌های باغ حالاحالاها برای جداکردنش بلند نمی‌شود»
هدف این است که فضایی که شخصیت اصلی در آن قرار گرفته یا ویژگی خاص آنرا مطرح کنیم. بعد از اینکه از شخصیتی که انتخاب کردیم چند خطی نوشتیم، می‌توانیم از یک سمت داستانمان را شروع کنیم. اینبار لازم است داستان درباره شخصیت اصلی با همان ویژگی‌ها باشد. سعی کنیم از تصاویر برای شکل گیری «داستان سیب» استفاده کنیم.

 

نرمشی برای داستان‌نویسی:
شاید بتوان گفت تمرین داستان‌ نویسی با تصاویر ، نوعی نرمشی برای داستان‌نویسی است، با این تمرین داستان‌نویس نمی‌شویم، اما عضلاتمان برای نوشتن داستان تقویت می‌شود، مخصوصا زمانی که آن را بارها و بارها تمرین کنیم. به تدریج می‌توانیم از سوژه‌های مختلف به‌جای اسامی، مفاهیم را ببینیم، برای ارتباط بهتر، سریع‌تر و معنادارتر مجبور می‌شویم مفاهیم گسترده‌تری را کشف کرده و به‌طریقی ارتباط بین آنها را برقرار کنیم. می‌توانیم این تمرین را سخت‌تر کرده و به‌شیوه‌ای پیشرفته‌تر با سوژه‌هایی محدودتر ادامه دهیم.
یک سوژه مشخص را انتخاب کنید، مثلا «داستانی درباره قبول شدن کنکور پزشکی»، سعی کنید با استفاده از تصاویر تصادفی این داستان را ادامه دهید. تمرین‌های محدود باعث می‌شوند مفاهیم بیشتری کشف کنیم، مثلا برای این سوژه چطور با سیب شروع کنیم؟‌ اما می‌توانیم اینطور شروع کنیم «پوستت کنده است، این جمله‌ای بود که از وقتی تصمیمش را اعلام کرده بود زیاد می‌شنید، ادامه داد…» از سیب کنده شدن پوست را انتخاب کردیم. به نظر شما همین سوژه را با تاس‌هایی که در تصویر بالای صفحه می‌بینیم چطور می‌توانیم ادامه دهیم، همان تصویری که با سیب شروع می‌شوند…

 

[/ihc-hide-content]

ادامه همین موضوع ...(قبلی) سوال ذهنی در روایت | سوالاتی از جنس پیش‌بینی یا پس‌بینی؟