- شروع مخاطبشناسی و پرسونا
- پرسونا ابزاری قدرتمند برای شناخت عمیق مخاطب
- فرایند دقیق طراحی پرسونا
- اولین مرحله طراحی پرسونا: برنامهریزی و تعریف مسئله
- پیشنویس پرسشنامه پرسونا (Questionnaire Draft)
- اگر زمان کافی برای فرآیند پرسونا نداریم، “پرسونای تک منظوره” را امتحان کنیم
- کشف تمایز اصلی در پرسونا (Primary Differentiator)
- پرسشنامه آنلاین، بخشی از مخاطبشناسی
- شناخت بیشتر مخاطب با ابزار روند زندگی
- وبینار مخاطب شناسی و Jobs To Be Done
- پردازش اطلاعات در پرسونا
- تحلیل داده پرسونا با روش نمودار همبستگی
- آشنایی بیشتر با بومگردی افضل روآر (نمونه عملی پرسونا)
- طیف نمودار شخصیتی، نگاهی عمیقتر به مخاطب
- چطور مصاحبه عمیق با کاربر داشته باشیم (Deep User Interview)
- مقایسه پرسونای خریدار و پرسونای کاربر (Buyer Persona vs User Persona)
- از دستهبندی دادههای پرسونا تا اسکلت پرسونا (نمونه عملی)
- معرفی کتاب Buyer Persona
کشف تمایز اصلی در پرسونا چرا ضروری است؟ ما در هر پروژهای اطلاعاتی جمعآوری کرده و آنها را بر اساس تفاوتهایشان دستهبندی میکنیم (با کمک نمودار همبستگی) و اینکار را تا جایی ادامه میدهیم تا به پرسوناهایی کاملا متفاوت برسیم. این که در نهایت چند پرسونا داشته باشیم به این مرتبط است که ما چقدر شباهت بین اطلاعات پیدا میکنیم و در نهایت چه تفاوتهای چشمگیری باقی میماند. پس جواب این سوال که چند پرسونا لازم داریم؟ چیزی نیست که از ابتدای مسیر، آن را انتخاب کنیم بلکه مسیر تحلیل دادهها را جلو میرویم و در انتها مشخص میشود که چند پرسونا داریم.
در هر پروژهای سعی ما همواره بر این است که پرسوناهایی که همپوشانی دارند را به یک پرسونا تبدیل کنیم. و ترجیح ما این است که به حداقل تعداد پرسونا برسیم چون هر پرسونای متفاوت مسئولیت ایجاد میکند تا تصمیمهای گروهی دیگر از مخاطبین را در نظر بگیریم. مثلا شاید لازم باشد اگر به پنج پرسونا رسیدیم برای هرکدام tone of voice جداگانه و یا کانال ارتباطی مجزایی تعریف کنیم که اینکار مستلزم هزینه (مالی و زمانی) است. به همین دلیل است که اکثر کسبوکارهای کوچک در اولویتبندی پرسونا یک یا دو پرسونای اصلی (primary persona) خود را مشخص میکنند و براساس آن جلو میروند و به تدریج سایر پرسوناها (secondary persona) را وارد فرآیند خود میکنند.
در توضیح فرآیند پرسونا گفتیم نقطه شروع این دستهبندی مشخص کردن یک تمایز اصلی در پرسونا (Primary differentiator) است که به دستهبندی ما جهت میدهد. این که بدانیم تمایز اصلی مخاطبین ما در چیست کار پیچیدهای نیست. اگر در مورد یک کسبوکاری صحبت میکنیم که چند سالی است فعالیت دارد، احتمالا با صحبت کردن با تیم فروش یا مارکتینگ این تمایز اصلی را تاحدودی میفهمیم. اما اگر این تمایز در کسب و کار ما واضح نبود (اتفاقی که در اکثر کسبوکارهای نوپا میافتد)، سه راه برای مشخص کردن آن پیشنهاد میشود که با هم بررسی میکنیم.
توجه کنیم که درست است که مشخص کردن تمایز اصلی در پرسونا قسمتی از فرآیند پرسوناست، اما حقیقتا خود این بخش به تنهایی در شناخت مخاطب نقش زیادی بازی میکند. زیرا زمانی که ما به نقشهای متفاوت کاربران، اهداف متفاوت آنها و دستههای مختلفشان فکر میکنیم، عملا به بخشهای پنهانی از مخاطب فکر کردهایم که یا قبلا از این زاویه به آنها نگاه نشده یا کمتر نگاه شده است. پس درست است که ما اینجا از تعریف نقش کاربر، هدف کاربر و دسته کاربر به عنوان بخشی از فرآیند پرسونا صحبت میکنیم اما همواره میتوان از این روش به عنوان یک روش مستقل هم در شناخت کاربر استفاده کرد. به همین دلیل در پست جداگانهای آن را آوردهایم تا در زمانهایی که فرصت نداریم فرآیند پرسونا را کامل طی کنیم حداقل از این بخش آن استفاده کنیم و کمی دقیقتر و از زاویههای دیگری هم به مخاطبمان فکر کنیم.
پیداکردن تمایر اصلی بر اساس نقش کاربر (User Role)
زمانی که کاربر را بر اساس کارها، مسئولیتها و سایر فاکتورهای مرتبط با تعامل با کسبو کارمان دستهبندی میکنیم، یعنی کاربر را بر اساس نقش آن دستهبندی کردهایم .نقش کاربر به معنای تعاملات مختلفی است که کاربر با محصول یا سرویس ما دارد و این تعاملات از نظر کسبوکار تفاوت ایجاد میکنند.(ممکن است این تفاوت به خاطر قیمت باشد ممکن است به خاطر نوع تعاملی که با کاربر باید ایجاد کند یا … اما در هر صورت تاکید بر این است که تفاوت از سمت بیزینس است نه کاربر)
[ihc-hide-content ihc_mb_type=”show” ihc_mb_who=”3,4,5,6″ ihc_mb_template=”3″ ]
به عنوان یک مثال یک بانک بسیار معروف و بزرگ را تصور کنید که سایتی جامع برای انواع خدمات بانکی خود دارد و قرار است نیازهای افراد متفاوتی را پوشش دهد. حال قرار است مشخص کنیم که اولین خدماتی که این سایت ارائه دهد چه مواردی است. برای این سناریو تصمیم میگیریم تا دستهبندی را بر اساس نقشهایی که کاربران سایت دارند مشخص کنیم. ۴ نقش زیر قابل تعریف هستند:
• کسانی که میخواهند حساب کاربری جدید بازکنند
• کسانی که مشتری قدیمی هستند و حساب دارند
• وامگیرندهها
• سرمایهگذاران
توجه داشته باشید نقش کاربر از زاویه بیزنس مطرح شده نه کاری که کاربر انجام میدهد، کاربر بانک ممکن است خدمات متفاوتی از بانک بگیرد ( انتقال وجه، گرفتن وام، گرفتن پول نقد، ایجاد سپرده و…) اما در اینجا صرفا نقشهایی گفته شده که به صورت کلان از سمت بیزنس تفاوت ایجاد میکند. یعنی کسی که حساب قدیمی دارد و کسی که میخواهد افتتاح حساب انجام دهد برای بانک متفاوت هستند، یا کسی که وام میگیرد یا کسی که در بانک سرمایهگذاری میکند کاملا نقشهای متفاوتی دارند. یک نکتهای که در مورد نقش کاربران وجود دارد این است که یک نقش به یک فرد مشخص اختصاص ندارد و یک فرد ممکن است در زمانهای مختلف نقشهای متفاوتی بازی کند.
پیداکردن تمایر اصلی در پرسونا بر اساس هدف کاربر (User Goal)
زمانی که کاربران را بر اساس چیزی که (از بیزینس ما) میخواهند و به دنبال آن هستند (از سمت خودشان) دستهبندی میکنیم، هدف کاربران را توصیف میکنیم. اشخاص معمولا اهداف مشخص و مشترکی از کارهایی که انجام میدهند دارند و این هدف در شکلهای مختلف تعریف میشود. در یک مثال ساده ممکن است در یک نگاه کلی همه کسانی که به باشگاه بدنسازی میروند برای ورزش کردن به آنجا بروند و هدف مشترکی به نام ورزش داشته باشند. اما هر کدام هدف متفاوتی از آن ورزش دارند و به دنبال چیز متفاوتی از ورزش کردن هستند. یک نفر ورزش میکند چون به سلامت جسمی خود اهمیت میدهد، یک نفر ورزش میکند تا به تناسب اندام برسد، یک نفر ورزش میکند چون دکتر به او گفته ورزش کند، یک نفر ورزش میکند تا روحیه بهتری داشته باشد، یک نفر به باشگاه آمده تا امتحان کند که جذب میشود یا نه و… پس همگی برای هدف کلی ورزش کردن میروند ولی اهداف متفاوتی دارند.
خارج از موضوع اصلی: کاربران فقط زمانی که هدفی که مورد نظر آنها بوده برآورده شود معتقدند آن سرویس به درستی کار میکند. به همین جهت دانستن هدف کاربران برای رسیدن به پرسونا از اهم واجبات است. 😉
برای مشخص شدن بهتر تفاوت بین نقش کاربر و هدف کاربر، سناریوی دیگری از مثال بانک را با هم مرور میکنیم. اینبار تصور کنید قرار است تجربه ای از بانکداری آنلاین برای بانک ایجاد کنید تا از رقبای خود سبقت بگیرد. از طرفی بانک مورد نظر سالها تلاش کرده تا به عنوان یک بانک مطمئن شناخته شود و شما هم میدانید این تجربه باید این شهرت را بازگو کند. از طرفی تحقیقات بازار نشان میدهد که مشتریان بانک از سیستم بانکداری آنلاین راضی نیستند چون مطمئن نیستند بستر اینترنت بستر امن و قابل اعتمادی باشد. در این شرایط شما تصمیم میگیرید کاربران را بر اساس هدفشان دستهبندی کنید و ببینید هر کسی از بانکداری آنلاین چه چیزی میخواهد.
• کاربرانی که میخواهند کارهای بانکی آنها سادهتر انجام شود.
• کاربرانی که میخواهند با پول آنها کار شود.
. کاربرانی که میخواهند احساس کنند از پول آنها مانند پول میلیاردرها نگهداری میشود.
• کاربرانی که میخواهند احساس امنیت کنند زمانی که کارهای آنلاین بانکی انجام میدهند.
پیداکردن تمایر اصلی در پرسونا بر اساس دسته کاربر (User Segment)
زمانی که کاربران را بر اساس مشخصاتی دستهبندی میکنیم که بین آنها و گروه دیگری از کاربران مشترک است، آنها را بر اساس دسته توصیف میکنیم. دستهها بر اساس ویژگیهای دموگرافیکی، روانشناسانه، نگرش ها یا رفتارهای مشترک تعریف میشوند. بخشبندی بازاریابی یا دستهبندی بازار کلیدواژهای است که سالهاست توسط بازایابان برای موارد مختلف ازجمله تبلیغات اثربخش برای افزایش فروش مورد استفاده قرار میگیرد .اگر در تیمتان تحقیقات بازار انجام شده و دستهبندی مشخصی دارید میتوانید همان را به عنوان تمایز اصلی در نظر بگیرد البته در شرایطی که این مورد نسبت به دو مورد قبلی تفاوتهای چشمگیرتری داشته باشد.
در همان مثال بانک سناریویی را در نظر بگیرید که مدیران ارشد بانک افت زیادی را در کاربران بانک احساس میکنند و به دنبال این هستند که از طریق سیستم جدید بانکداری اینترنتی بخشی از نیازهای مخاطب را پوشش بدهند. آنها از تیم مارکتنیگ خواستهاند تا مشخص کنند کدام دسته از افراد حاضرند در این سیستم جدید ثبتنام کنند. تیم بازاریابی با تحقیقات انجام شده، سه گروهی را در دستههای زیر معرفی میکند:
- افراد بین ۳۵ تا ۵۰ سال که در شهرها و حومه شهرها زندگی میکنند، افراد متخصص و تحصیلکرده هستند. درآمد آنها بین ماهی ۲ تا ۵ میلیون تومان است. بر اساس مسائل مالی تصمیم میگیرند و …
- افراد بین ۴۰ تا ۶۰ سال که در شهرها و حومه شهرها زندگی میکنند، افراد متخصص و تحصیلکرده هستند. درآمد آنها بین ماهی ۱ تا ۲ میلیون تومان است و سخت مشغول گذران زندگی هستند، بچهدارند و در آستانه بازنشستگی هستند و …
- افراد بین ۱۸ تا ۲۵ سال که درآمد سالانه آنها بین ۲ تا ۳ میلیون تومان است و پتانسیل درآمدهای بیشتری دارند. به تازگی از نظر مالی مستقل شدهاند و …
ما با هر سناریویی که درگیر هستیم بهتر است سعی کنیم هر سه تمایز بالا (نقش کاربر، هدف کاربر، دسته کاربر) را مرور کنیم و بررسی کنیم که کدامیک از آنها تفاوت بیشتری دارد و برای کدام گروهها یا زیرگروههای بیشتری میتوانیم ایجاد کنیم و آن را به عنوان تمایز اصلی خود برای ادامه مسیر انتخاب کنیم. اما لازم نیست زیاد هم وسواس به خرج دهیم، اگر اشتباه انتخاب کرده باشیم ادامه مسیر به ما نشان میدهد و برای آنالیز دادههای پرسونا به مشکل برنمیخوریم.
نکته ظریف: باید حواسمان باشد چه زمانی از کدام روش استفاده کنیم و این کار با آزمون و خطا برایمان شفاف میشود. مثلا زمانی که در یک اپلیکشن حسابداری دنبال راهکارهای جدید هستیم بهتر است نقش کاربران را به عنوان تمایز اصلی درنظر نگیریم و به جای آن روی اهداف تمرکز کنیم چون این کار ممکن است ذهن را به نقشهای محدودی محدود کند و مسیر ما را در رسیدن به ایدههای خلاقانه آهسته کند. (البته این موضوع کاملا بستگی به سناریویی دارد که از آن صحبت میکنیم و چراییای که در فاز برنامهریزی پرسونا از آن صحبت کردیم)
تمرین
یک. تصور کنید در نمونه موردی اقامتگاه بومگردی شیرگاه، میخواهیم از طریق شبکههای اجتماعی مختلف و فضاهای آنلاین برای معرفی این اقامتگاه استفاده کنیم. مخاطبین زیاد و متنوعی از طریق اینستاگرام، وبسایت و شیوههای آنلاین دیگر با این اقامتگاه آشنا میشوند، اگر بتوانیم بر اساس نقش کاربر، مخاطبین را دستهبندی کنیم در هرکدام از این کانالها میتوانیم محتواهای مختلف با اولویتهای متفاوتی ارائه دهیم، حال بهنظر شما اگر بخواهیم افراد را بر اساس نقش کاربر دستهبندی کنیم، چه نقشهایی میتوانیم در نظر بگیریم؟
(راهنمایی: دستهبندی بر اساس نقشها جایی است که به تعامل مخاطب و کسب و کار نگاه میکنیم، در این نمونه برای کسب و کار ما تفاوت زیادی دارد که مخاطب تا به حال از اقامتگاههای بومگردی استفاده کرده است یا برای اولین بار است که میخواهد در چنین سبک اقامتگاههایی اقامت داشته باشد)
دو. افراد برای سفر به شهرهای شمالی اهداف متنوعی میتوانند داشته باشند، تصور کنید مخاطبین یک هدف کلی دارند که چند روزی خوش بگذرانند، اما در جزئیات، این هدف برای افراد معانی و شیوههای مختلفی دارد، اگر در نمونه موردی اقامتگاه بومگردی شیرگاه بخواهیم مخاطبین را بر اساس هدف سفر تقسیمبندی کنیم، چه هدفهایی برای کاربران میتوانیم در نظر بگیریم؟
(راهنمایی: ممکن است بخشی از مخاطبین لحظات آرامشبخش را خوشگذرانی بدانند و دستهای دیگر چنین اعتقادی نداشته باشند)
سه. دستههای مختلف مخاطبین اقامتگاه بومگردی شیرگاه میتوانند انتظارات و نیازهای متفاوتی داشته باشند، این مخاطبین را در چه دستهبندیهایی میتوانیم در نظر بگیریم؟
(راهنمایی: بهخاطر پلههای زیادی که در بخشی از این اقامتگاه وجود دارد، احتمالا سن و سال میتواند یکی از فاکتورهای دستهبندی ما باشد)
[/ihc-hide-content]
تمرین ۱:
۱-کسانی که قبلا به اقامتگاه بومگردی شیرگاه نیامدند
۲- کسانی که برای بار چندم به اقامتگاه بومگردی شیرگاه میآیند
۳-کسانی که کلا تا به حال به هیچ اقامتگاه بومگردی نرفتند
۴- کسانی که به اقامتگاه بومگردی در شهرهای دیگر رفتند و برای اولین بار به شیرگاه میآیند
تمرین ۲:
۱- کسانی که قصد سفری آرام برای ریلکس کردن
۲- کسانی که جنب و جوش برای افزایش انرژی میخواهند
۳- کسانی که میخواهند بیشتر کنار دریا باشند
۴- کسانی که بیشتر میخواهند در جنگل باشند
۵- کسانی که دیدن آثار تاریخی براشون اهمیت بیشتری دارد
۶- کسانی که دیدن آثار مدرن براشون اهمیت بیشتری دارد
تمرین ۳:
۱- کسانی که نوزاد دارند و احتیاج به رفاه و فضای خصوصی دارند
۲- کسانی که با دوستان خود به سفر اومدن و در جمع بودن رو ترجیح میدن
۳- کسانی که به نوعی وسواس دارند و نیاز به سرویس بهداشتی جداگانه برای اتاق خودشان را دارند
سلام
من راستش توی این درس یکمی گیجم هنوز، وقتی که از نقش کاربر صحبت میشه منظور مثلن اون دلیلیه که کاربر به سمت ما میاد خب این که هدفش هم هست؟
ینی الان در تمرین پرسیده شده نقش کاربر میشه گفت( چند سالشه، با خانواده میاد یا دوستانش) هدف میشه( برای کسب آرامش میاد یا دنبال هیجان هست، سازگاری با محیط داره یا نه)
بعد سن برای چی میشه در دسته نیازها؟
من الان متوجه نشدم میشه توضیح بدید
ممنونم
سلام
پیشنهاد میکنم برای این که در این مسیر گیج نشین سعی کنین بیشتر از این که به معنای واژههایی که اسم میبریم توجه کنین به مفهومی که از اون واژه گفته شده توجه کنین. چون این کلمات هر کدام بار معنایی متفاوتی در ذهن ممکنه داشته باشن و به خصوص چون این کلمات ترجمه کلمات دیگری هستند این ابهام رو بیشتر هم میکنه. تفاوت نقش کاربران (user role) و اهداف کاربران (user goal) شاید در زبان روزمرهای که ما صحبت میکنیم خیلی ملموس نباشه..(تفاوت نقش و هدف) برای همین سعی کردیم با مفهومی که توضیح دادیم به همراه مثال این تفاوت رو مشخص کنیم.
گفتیم منظور ما از نقش کاربر کارها، مسئولیتها و سایر فاکتورهایی است که از سمت بیزنس تفاوت ایجاد میکنه و در واقع زمانی که کاربران رو با نقششون دستهبندی میکنیم کاری به جزییات کاری و رفتاری که آنها انجام میدن نداریم و تمرکز ما و نگاه ما از سمت بیزنس و تعامل آنها با بیزینس هست. و هدف رو اینطور معنی کردیم که خواسته شون از اون کاری که دارن انجام میدن چیه؟ اینکه چند سالشونه یا با خانواده میان و… از جنس هدف کاربر (user goal) نیست… چون چیزی که (از بیزینس ما) میخواهند و به دنبال آن هستند (از سمت خودشان) رو مشخص نمیکنه… اما این که برای کسب آرامش میاد یا هیجان میتونه یه هدف خوب باشه…
با این توضیح و تمرکز روی مفهوم user role و user goal و نه واژگانش دوباره مثالها رو بخونین … احتمالا اینبار تفاوتهاش مشخصتر میشه 😉
*****تمرین ۱ *****
۱- مخاطبانی که با اقامتگاه بومگردی آشنا نیستند.
۲- مخاطبانی که با اقامتگاه بومگردی آشنا هستند اما تجربه استفاده از آن را ندارند(مثل من D:)
۳- مخاطبانی که با اقامتگاه بومگردی آشنا هستند و تجربه استفاده از آن را هم داشته اند. (مثل دوستام D:)
۴- مخاطبانی که اقامتگاه بومگردی را تنها برای سفرهای دوستانه مناسب می دانند.
۵- مخاطبانی که اقامتگاه بومگردی را برای سفرهای خانوادگی هم مناسب می دانند.
اگه اشتباهه یا کامل نیست لطفا اصلاح کنید. تمرینارو به عشق فیدبکش انجام میدم.
موارد ۱ تا ۳ که نوشتین تفاوتش از سمت تعامل با بیزنس کاملا واضحه. میتونین توضیح بدین که چه تفاوتی در تعامل بیزنس با گروه ۴ و ۵ دیدین؟
میدونم مثل سوالات ۱ تا ۳ خیلی واضح نیست. اما خب برای کسایی که خانوادگی میرن هم پیام های متفاوتی دارم. شاید گفتگوی متفاوتی باهاشون داشته باشم، پیشنهادات متفاوتی داشته باشم یا حتی شرایط پرداخت متفاوتی.
مثل یه کارمند بانک که گفتگوی متفاوتی داره با کسی که هنوز حساب باز نکرده و کسی که از قبل حساب داره.
نمیدونم اگر اشتباه می کنم لطفا نشونم بدید که دقیقا چطوری دارم اشتباه می کنم.
نه اشتباه نمی کنین..اتفاقا خیلی هم خوبه که از زاویه متفاوتی نگاه کردین که بتونیم نقش های کاربر (user role) رو شفاف تر کنیم… من پرسیدم که بدونم از چه زاویه ای تفاوت رو دیدین که بتونم تحلیلش کنم…
کسانی که خانوادگی سفر می کنن یا دوستانه از زاویه ای می تونه در قالب نقش های متفاوت (user role) تعریف بشه و اونم جاییه که از دید بیزینس تفاوت ایجاد کنه..مثل همون که خودتون گفتین که شرایط پرداختی متفاوتی داشته باشه یا بیزینس ما امکانات متفاوتی رو بتونه ارائه بده که باز از دید بیزینس مهم بشه… در این جا برای مثال خوب هست که درنظر بگیرم و در واقعیت اگر این تفاوت وجود داشت خوبه لحاظ کنیم اگر نه در نظر نمی گیریم… فقط خوبه که به یه نکته توجه کنین که ما تاکید می کنیم نقش هایی رو متفاوت میدونیم که از نگاه بیزینسی تفاوت زیادی ایجاد کند نه این که در جزییات کاری که بیزینس انجام میده متفاوت باشه…دقیق تر بگم تمرکز ما روی صورت مسئله متفاوته نه راه حل… ارائه پیشنهاد متفاوت یا گفتگوی متفاوت از جنس راه حله.. ولی داشتن شرایط پرداختی متفاوت صورت مسئله است … در مثال بانک هم نه به این دلیل که کارمند بانک گفت و گوی متفاوتی با کسی که حساب داشته و نداشته داره به عنوان نقش تعریف می کنیم… چون کسی که حساب داشته تعامل با بیزینس داشته و کسی که نداشته تازه می خواد یک تعامل رو شروع کنه و به این دلیل از نگاه بیزینسی متفاوت میشه… پس مهم میشه که ما بر چه دلیل و استدلالی نقش متفاوت تعریف کردیم
و خیلی ممنون که نقش متفاوتی رو عنوان کردین
ممنون از توضیحات خوبتون، ممنون از نوع نگاه دوستمون.
ببخشید ممکنه قسمتی که گفتید “تمرکز روی صورت مساله متفاوته نه راه حل متفاوت” رو بیشتر توضیح بدید؟ یا مثلا تو یه مثال دیگه. من درست متوجه نشدم الان به چی میگیم مسئله در بیزنس و چی راه حل.
منظورمان از صورت مسئله در مقابل راه حل در این مثال صرفا فیکس بودن موضوع هست… عموما صورت مسئله ثابته و نمیشه تغییرش داد اما راه حل ها متفاوتن و میشه راه حل های مختلف تعریف کرد… و چون هدف اصلی در این تمرین مشخص کردن تمایز اصلی هست تاکید کردیم که تمایزها بر اساس مسائل ثابتی که تمایز ایجاد می کنن تعریف میشن نه راه حل های متفاوت…چون اون موقع دائما میشه تغییرشون داد و میشه تمایز جزئی نه اصلی…
پیشنهاد می کنیم برای مشخص کردن تمایز اصلی با کمک نقش کاربر دنبال صورت مسئله یا راه حل نباشید، چون در همه مثال ها شفاف و بارز نیست.در دیدگاه دوستمان این موضوع را مطرح کردیم تا مشخص شود کجا می توانیم لحن متفاوت و… را به عنوان عاملی برای نقش های متفاوت در نظر بگیریم و کجا نمی توانیم….
همان طور که در متن هم گفتیم باید به دنبال نقش های مختلف مخاطب ها باشیم به نوعی که در تعامل با بیزینس تفاوت بنیادین درست می کنن..مثلا اگر در اقامتگاه بومگردی ما خدمات کاملا متفاوتی برای جمع های خانوادگی یا دوستانه داریم می تواند به عنوان نقش متفاوت تعریف بشه اما اگر نداریم تفاوتی در تعامل بیزینس با مخاطب ایجاد نمی کند و تفاوت بنیادینی ندارد و بهتر است به عنوان نقش های متفاوت تعریف نشه…
اگر در مثال دیگری تعریف نقش های کاربر همچنان برایتان گنگ است، صورت مسئلهتون رو بنویسین تا نقش هاش رو مشخص کنیم 🙂
*****تمرین ۲ *****
۱- مخاطبانی که برای عکاسی و تولید محتوا برای اینستاگرام و عکس پروفایل به سفر می روند و به همین دلیل هم اقامتگاه بومگردی را انتخاب می کنند، زیرا فضای مناسبی برای عکاسی و تولید محتوا دارند.
۲- مخاطبانی که در مسیر خود قصد توقف در شیرگاه را دارند، و به دلیل قیمت مناسب از اقامتگاه بومگردی استفاده می کنند.
۳- مخاطبانی که برای فرار از زندگی شهری و به دست آوردن آرامش به سفر می روند، و به همین دلیل اقامتگاه بومگردی را انتخاب می کنند تا مدتی از محیط های شهری و غذاهای شهری به دور باشند.
۴- مخاطبانی که با هدف ماجراجویی و تجربه شهرهای جدید سفر می کنند و شیرگاه هم از مناطقی هست که تا به حال تجربه نکرده اند و به دلیل ماجراجو بودن و نوع سفرهایی که می کنند استفاده از اقامتگاه بومگردی را مناسب می دانند.
*****تمرین ۳ *****
۱- مخاطبانی که از نظر سنی بالای ۵۰ سال سن دارند.
۲- مخاطبانی که زیر ۵۰ سال سن دارند.
۳- مخاطبانی که به صورت خانواده هستند.
۴- مخاطبانی که به صورت خانواده نیستند.
۵- مخاطبانی که ماشین به همراه دارند.
۶- مخاطبانی که ماشین همراه ندارند.
۷- مخاطبانی که اقامت کوتاه دارند.
۸- مخاطبانی که اقامت طولانی مدت دارند.
۹- مخاطبانی که مایل اند خودشان غذا درست کنند.
۱۰- مخاطبانی که مایل اند غذا برایشان تهیه شود.
در مورد این سوالات کمی شک دارم، حس میکنم شاید بعضی هاشون برای دسته بندی کردن مخاطبان مناسب نباشند. یا شاید باید در بخش نقش کاربر آورده شوند.
دستهبندی خوبیه چون از زوایای مختلف بررسی شده. این که کدام یک از اینها برای این سناریو لازمه یا نه چیزی که دادههامون و مرتبسازی اونها مشخص میکنه.
سلام اول لازمه بای دوره جذابتون تشکر کنم و بعد اینکه تعیین تمایز هم توی مرحله برنامه ریزی باید لحاظ بشه و هم مزحاه جمع آوری اطلاعات البته اگه درست متوجه شده باشم.
سلام و ممنون از شما بابت کامنت انرژیبخش
بله در دو مرحله به نوعی باهاش کار داریم.
ما در واقع در مرحله برنامهریزی نیمنگاهی به تعیین تمایز اصلی داریم. در واقع فقط برای این که در جریان باشیم و بتونیم تو سوالاتی که میخواهیم بهدست بیاریم مواردی رو لحاظ کنیم که این تفاوتها رو کمی برامون مشخص کنه. در برنامهریزی نیازی نیست که نقش کاربر، هدف کاربر و دسته کاربر رو به جزییات مشخص کنیم. همین که تفاوتهاشون و مفاهیمشون را بشناسیم و با یه دید کاملتری بریم سراغ جمعآوری اطلاعات کافیه. جای اصلیای که این تمایز اصلی رو مشخص میکنیم بعد از جمعآوری اطلاعات هست به عنوان اولین گام برای تحلیل و یکپارچهسازی اطلاعاتمون.
تمرین اول
تا حالا اقامت گاه رفتن یا نه
اقامت های شمال بیشتر مد نظرشون هست یا کویری
افرادی که از انستاگرام می یان یا از وب سایت (نظرم تفاوت دارن هر کدوم می گن اون مورد اعتمادتر هست من زیاد به انستاگرام اعتماد ندارم)
تمرین شماره دوم
دوس دارن کنار بچه ها خانواده باشن یا با دوستان برن بیرون
جاهای مشخص دیدنی رو دوس دارن یا می خوان تور برن از مسیر کوه جنگل رد بشن لذت ببرن(مسیر یا هدف)
براشون مکان های تاریخی ارزش زیادی داره یا خود طبیعت
تمرین شماره سوم
انتظار دارن یه جای بکری باشه داخل طبیعت که صبح با صدای پرنده های بیدار بشن یا نه مدرن باشه امکانات عالی باشه بعدش یه بازه در طبیعت لذت ببرن
افراد بین ۱۸ تا ۲۵ سال هستن که با دوستاشون می یان گردش یا افراد ۲۸ تا ۴۰ سال که با خانواده بچه ها می خوان بیان چند روزی دل طبیعت باشن
با قیمت معقولی چند روزی به جای این که برن داخل شهر بیان داخل طبیعت یا می خوان چند روز حرفه ای داخل طبیعت بگزرون قیمت زیاد براشون مهم نیست جاهای بکری رو ببنین
سلام و خسته نباشید.
خیلی ممنون بابت مطالب و شیوه شیرین بیانشون.
توی این مطلب، نقش کاربر برای من گنگ بود. برداشتم از نقش کاربر، عملکردی مفهومی بود ولی کامل درکش نکردم.
ممنون میشم بیشتر توضیح بدیدن.
سلام دوست عزیز…
ممنون از شما و همراهیتون
منظور از نقش کاربر، نقشهای متفاوتی است که ممکن است کاربر ما داشته باشد و برای بیزینس تفاوت چشمگیر ایجاد کند. سعی می کنیم با یک مثال دیگر کمی آن را شفافتر کنیم. تصور کنید در مورد یک کسب و کار آنلاین فروش کیف می خواهیم نقش کاربران را مشخص کنیم. حالتی را تصور کنید که سایت ما یک سری کیفهای متنوع برای فروش به نمایش گذاشته و کاربران می توانند پس از ورود آنها را ببینند، با هم مقایسه کنند و در صورت علاقه به صورت انلاین بخرند. در این حالت احتمالا سه نقش متفاوت میتوان برای این کسبوکار تعریف کرد یک دسته افرادی که ب وارد سایت میشوند و در سایت میگردند و خریدی نمیکنند و در واقع فقط تماشاگر بوند (visitors) ، دسته دیگری که پس از گشتن لابهلای کیفها کیفی را انتخاب میکنند و برای اولین بار از سایت ما خردی میکنند (شاید بتوان گفت مشتری اولی هستند) و دسته آخر مشتریان ثابت که مکررا خرید میکنند. هر کدام از این سه دسته تعامل متفاوتی با سایت دارند و از سمت بیزینس فرآیند متفاوتی را ایجاد میکنند. دسته اول شاید فقط روی سایت ترافیک ایجاد میکنند و مشتریان بالقوه هستند که نیاز به محتواهایی دارند که آنها را به خرید ترغیب کند. دسته دوم کسانی هستند که برای اولین بار اعتماد کردند و باید مورد توجه قرار گیرند هم در مراحل ثبت سفارش و… و شاید نیاز به محتواهایی داشته باشند از جنس تشکر بابت اعتمادشون و یا راهنمایی برای ثبت سفارش و تحویل و.. دسته سوم هر مشتریان ثابتی هستند که با روال خرید و سایت آشنا هستند و شاید نیاز دارند از محصولات جدید باخبر شوند یا … و شاید نیاز به توجه ویژه تری دارند…
حالا سناریوی دیگری را تصور کنید که همین کسبو کار پس از مدتی یک سرویس جدیدی اضافه میکند و افراد میتوانند در کنار خرید کیفهای آماده سایت، کیف خود را طراحی کنید(رنگ، سایز، طرح و مدل آن را بر اساس سلیقه خود مشخص کنند) و سفارش دهند و کیف اختصاصی آنها تولید شود و برای انها ارشال شود. در این حالت یک نقش جدید به نقش۲های قبلی اضافه شده که تعامل تفاوتی از سمت بیزینس ایجاد میکند. و یا ممکن است مشتریان بزرگی پیدا شود که هربار حجم سفارش آنها بسیار زیاد باشد ( در این حالت درست است که شاید کاری که این مشتری بزرگ انجام میدهد مانند مشتریان دیگر باشد ولی چون تراکنش مالی بیشتری برای بیزینس ایجا می کند از سمت بیزنس تعامل متفاوتی دارد و نقش آن جداگانه تعریف میشود.) کسبو کارهای زیادی هستند که تک نقشی یا دونقشی هستند و به مرور نقشهای آنها بیشتر میشود.
امیدواریم که نقش کاربر را به خوبی توضیح داده باشیم. بازهم اگر نکتهای در مورد آن گنگ بود حتما بپرسین 🙂
ممکنه توی همین مثال کیف فروشی بفرمایید که کدوم موضوع میتونه از سمت بیزنس مساله باشه و کدوم راه حل؟ که ما اومدیم تفکیکش کردیم
سلام و درود. من از مسافران میان راهی سفر محسوب میشم! 🙂
یه سوالی دارم:
حد آشنایی طراح پرسونا با موضوع چقدر اثرگذاره؟
مثلا من خودم اهل بومگردی و سفرم، در تجربههام و چالشهایی که بهش خوردهام،
مثلا میدونم اینکه برای سفر خودروی شخصی دارند یا با حمل و نقل عمومی میان خیلی مهمه
و المانهای دیگری که واضحا خودم تجربه کردهام.
اما اگه سوژه سیاست یا نجوم بود، حرفی برای گفتن نداشتم! مخاطب و نیازهاش کاملا دور بود برام.
الان حسم اینه که توی این روش مخاطبشناسی، چون مخاطب رو انسان با عواطف و تجربیاتش میبینیم،
فقط میتونم برای موضوعات آشنا برای خودم ازش استفاده کنم.
این درسته یا اول راهم و بعدتر با کسب تجربه یه روند قابل تعمیم میشه؟ 🙂
سلام همسفر جدید…خوش آمدید 🙂
به نکته خوبی اشاره کردین… این که طراح پرسونا با موضوع آشنایی داشته باشه یا نداشته باشه هر کدوم مزایا و معایبی داره که می تونیم در موردش بحث کنیم… اما قبل از این که بعضی از مزایا و معایبش رو با هم بررسی کنیم جواب سوال آخرتون رو میدم… این روش مخاطب شناسی (پرسونا) صرفا برای موضوعاتی که باهاشون آشنا باشیم نیست و در واقع بهتره بگیم وابستگی به آشنایی ما با موضوع نداره… بلکه قراره کمک ما بکنه تا مخاطبینی که محصول یا سرویس ما می تونه شعف زدشون کنه رو بهتر و دقیق تر بشناسیم…نیازها و خواسته هاشون رو پیدا کنیم و رنج ها و لذت هاشون رو کشف کنیم تا تجربه بهتری براشون ایجاد کنیم… پس در واقع این روش مستقل از موضوع هست…
اما برگردیم به نکته طریفی که شما اشاره کردین… اگر طراح پرسونا با موضوع آشنایی داشته باشه یکی از مزیت هاش اینه که به موضوع اشراف داره و همون طور که خودتون هم مثال زدین بخش های مختلف موضوع رو می دونه… بهتر می تونه سوال بپرسه چون جزییاتی که ممکنه مهم باشه رو بیشتر پیدا می کنه و این اتفاق خوبی هست و اگر کسی به موضوع تسلط نداشته باشه نیاز هست که خودش شروع کنه در مورد اون موضوع اطلاعاتی رو به دست بیاره و سعی کنه با گپ و گفت با کسانی که در اون موضوع سررشته دارن کمی با دغدغه ها و ظریف کاری ها آشنا بشه… در واقع کسی که با موضوع آشنایی داره از این لحاظ چند قدم جلوتره و شاید کارش راحت تر باشه… اما آفت یا ایرادی که این آشنایی طراح با موضوع داره و خوبه که طراح به این مورد آگاه باشه اینه که قرار نیست خودش رو و دغدغه های خودش رو به جای پرسونا بزاره… قراره پا تو کفش دیگران بکنه و خودشو جای اونا بزاره و سعی کنه نیازها و خواسته ها و دغدغه های اونا رو کشف کنه… می تونه دغدغه ها و مسائل خودش رو هم به عنوان یک کاربر درنظر بگیره…ولی باید آگاه باشه تا سهم بیشتری از یک نظر و یک دیدگاه بهشون نده…
همسفران : اگر نقطه قوت یا ضعف دیگه ای در مورد آشنایی طراح پرسونا با موضوع به ذهنمون میرسه میتونسم به این بحث اضافه کنیم.
مرسی از پاسخت. کاملا دقیق و درسته.
این غلط رو ایجاد میکنه که خودت رو نماینده کل آدمای در طیفهای مختلف ببینی!
شاید بهترین حالتش اینه که طراح اصلی آشنا باشه اما در تیم حتما افراد ناآشنا هم باشن.
خصوصا از این نظر که مخاطب عام هست و چک کنیم اصطلاحات خاص برای فرد ناآشنا شفاف هست یا به نظرش گنگ میاد… 🙂
مرسی فراوان. –{-@
راه حل هوشمندانه ای بود 😉
تمرین ۱:
۱. کسانی که از مشتریانی قدیمی بومگاه هستند.
۲. کسانی که تجربهی اولشون در بومگاه هست.
۳. خارجیهایی که برای دیدن مناظر دیدنی به ایران و شمال آمدند.
۴. کسانی که از مسیر جاده منحرف شدند و تنها برای یک شب و پیدا کردن راه در بومگاه اقامت میکنند.
تمرین ۲:
۱. کاربرانی که برای تمدد اعصاب از شلوغی شهر به بومگاه پناه میآورند.
۲. کاربرانی که برای شکار به بومگاه میآیند.
۳. کاربرانی که میخواهند از تکنولوژی فاصله بگیرند.
۴. کاربرانی که برای آشنایی با فرهنگ روستایی به بومگاه میآیند.
۵. کاربرانی که میخواهند نوع جدیدی از سفر را تجربه کنند.
۶. کاربرانی که به خاطر هزینههای سنگین هتلها تصمیم گرفتند از بومگاه استفاده کنند.
تمرین ۳:
۱. دستهای که به خاطر درآمد اندک به بومگاه میآیند.
۲. دستهی توریستهای خارجی
۳. دستهی مسافرانی که به خاطر سن بالا و یا سن پایین (داشتن کالسکه) امکان استفاده از پلهها یا بالا رفتن از تپههای دیدنی اطراف بومگاه را ندارند.
۴. دستهی کسانی که به توصیهی پزشک (چه سلامت جسمی و چه سلامت روحی) به بومگاه میآیند.
نمیدونم برای من اینطوره یا واقعاً مفهوم دسته بندی کاربران درکش از پرسونا راحتتره!
در کل وقتی کاربر و بر اساس هدف تقسیم بندی میکنیم به ریز سوالات و شناخت بهتری از کاربر میرسیم و شاید حتی شخصیت پرسونا هم برامون ملموستر و باورپذیرتر بشه. اینطور نیست؟
بله میتونه به این شکل باشه چون دسته بندی یا سگمنت بندی کاربرا مفهوم دیرینه ای هست و فقط شکل هاش فرق داشته اما پرسونا یک مفهوم نسبتا جدیده و کمتر استفاده و دیده شد و شاید همین موضوع کمی این مفهوم رو پیچیده کنه. باهاتون موافقم که دسته بندی کاربران بر اساس هدفشون شخصیت پرسونا رو ملموس تر می کنه شاید چون مستقیما از خواسته ها (wants) های اونا میگه…
سلام و خدا قوت به شما عزیزان،
تمرین اول رو بدون اینکه نظرات بقیه دوستان رو بخونم انجام دادم، قطعا حل تمرینهای بقیه بچهها رو هم میخونم.
از نقطه نظر نقش کاربر من اینجوری دسته بندی کردم.
۱- کسانی که با کانسپت اقامتگاه بومگردی آشنا نیستند.
۲- کسانی که با اقامتگاه بومگردی آشنا هستند.
۲-۱- تا به حال هیچ اقامتگاهی را تجربه نکرده آمد.
۲-۲- حداقل یکبار اقامتگاه های بومگردی را تجربه کردهاند.
۲-۲-۱ با اقامتگاه شیرگاه آشنا نیستند.
۲-۲-۲ با اقامتگاه سیرگاه آشنا هستند.
۲-۲-۲-۱ در سیرگاه اقامت کرده اند (بعضی ها تمایل دارند دوباره اقامت کنند، بعضی های دیگر هرگز)
۲-۲-۲-۲ در سیرگاه اقامت نکردهاند (قصد دارند در آینده اقامت کنند.)
۲-۲-۲-۳ قطعا در شیرگاه اقامت نمیکنند.
لطفا نظراتتون رو بفرمایید.
ممنون از انجام دادن تمرین ها…
فکر هوشمندانه ای بود بکه اول خودتون انجام دادی…
فقط مواردی که در این تمرین نوشتین برخیش هم پوشانی داره که میشه یکی در نظرشون گرفت…
تمرین دوم:
۱- +خوشگذرونی
مثل شب بیدار ماندن، نشستن کنار آتیش، درست کردن چای ذغالی و کباب کردن هرچیزی، انجام دادن بازیهای گروهی و پر سروصدا و خنده دار.
کشیدن سیگار و قلیان.
+ رفتن به ساحل و آبتنی
+ رفتن به جنگل و برپا کردن پیک نیک.
۲- ریلکس کردن دور از هیاهو، استرس و شلوغی های شهر
جایی که نه گوشی آنتن بده نه نت داشته باشیم.
فقط خودت باشی و خودت.
یک فضای آرام، دنج و سکوت کامل رو تجربه کنیم.
۳- تجربه زندگی با مردم در بافتهای محلی و روستایی
گردش در آنجا و لذت بردن از آب و هوای خنک و آمیزش.
خوردن انواع غذاها شیرینی ها و نوشیدنی های محلی.
۴- ساختن یک سفر رمانتیک و عاشقانه، مثل ماه عسل
۵- بچهها بافت روستایی و محلی شمال ایران را ببینند و از نزدیک لمس کنند.
و همچنین تفریح کنند. (مثل رفتن به دریا، جنگل و بازی با هم سن و سالان)
ما پدر مادرها هم چند روزی از کنار هم بودن لذت ببریم.
۶- کاری کنم که همسفرانم تجربه جذاب تری از سفر به شمال ایران داشته باشند.
قصد دارم با اقامتگاه های بومگردی مختلف آشنا شوم و بودن در آنجا را تجربه کنم. به این امید که تورهای بهتری طراحی و اجرا کنم.
سلااااام من از همسفران جدید هستم امیدوارم حالتون خوب باشه. 🙂
ممنون میشم تمرینمو نگاه کنید و نظرتون رو راجع بهش بهم بگین. 🙂
**تمرین ۱**
۱- کسانی که برای گذراندن تعطیلات آخر هفته به آنجا می آیند.
۲- کسانی که برای تعطیلات عید می آیند( اینجا بیشتر طولانی بودن زمان تعطیلات مد نظرم بوده)
۳- کسانی که برای تحقیق در مورد بافت فرهنگی منطقه به آنجا آمده اند.
۴- کسانی که برای تحقیق در مورد بناهای تاریخی به آنجا آمده اند.
۵- کسانی که تا به حال در چنین اقامتگاه هایی اقامت نداشتند.
۶- کسانی که برای طبیعتگردی آمده اند.
**تمرین ۲**
۱_برای آرامش اعصاب و استراحت از کار به آنجا آمده اند.
۲- می خواستند وقت بیشتری را با خانواده در یک فضای آرام داشته باشند.
۳- تازه ازدواج کرده اند و برای ماه عسل به آنجا آمده اند.
۴- برای کسب تجربه جدید به آنجا آمده اند.
۵- می خواستند با فرهنگ و مردم آن منطقه بیشتر آشنا شوند.
**تمرین ۳**
۱-افرادی که کمتر از ۵۰ سال سن دارند.
۲- افرادی که بیشتر از ۵۰ سال سن دارند.
۳- افرادی که خانوادگی می آیند.
۴- افرادی که دوستانه سفر کرده اند.
۵- افرادی که رهگذر هستند و اقامتگاه کوتاه مدتی دارند.
۶- افرادی که طولانی مدت اقامت می کنند.
۷- افرادی که با وسیله نقلیه شخصی سفر کرده اند.
۸- افرادی که بدون وسیله نقلیه سفر کرده اند.
ممنون از مطالب و انرژی خوبتون. 🙂
سلام همسفر جدید…
ممنون از انجام دادن تمرین ها… ما معمولا فیدبک روی تک تک تمرین ها نداریم..تمرین ها رو منتشر میکنیم تا همافزایی اتفاق بیفته و همه با ه بیشتر تمرین کنیم… اما اگر هر کس هر سوالی تو همین بخش بپرسه حتما جواب میدیم… 🙂
در مورد تمرین اول دقت کنید که مواردی که نوشتین به جز مورد ۵ بیشتر از جنس هدف کاربر هست… یعنی در این مثال این که افراد برای تحقیق در مورد بافت فرهنگی منطقه یا بناهای تاریخی و…میان تو جزییات بیزینس تاثیر میذاره و انقدری چشمگیر نیست که بخوایم به عنوان نقش جداگانه تعریف کنیم… اا همان طور که خدتون هم نوشتین اگر کسی تا به حال به اقامتگاه بومگردی نرفته باشه و تجربه اولش باشه..احتمالا چون خیلی اشنا نیست نیاز داره که بیشتر برتش توضیح داده بشه و همراهی های بیشتری می خواد که بیزینس رو بیشتر درگیر می کنه…
سلام روزتون بخیر
با تاخیر خیلی زیاد ولی یه سوالی برام پیش اومد
این شناخت تمایز اصلی دقیقا کجای مسیر قرار میگیره؟
بعد از اینکه ما اطلاعات رو جمعآوری کردیم درواقع باید بیاییم برای پیدا کردن تمایز اصلی؟
و خب این اطلاعات آیا باید توی این دسته بندی ها قرار بگیرن تا تمایز اصلی بدست بیاد یا چی؟
من مفهوم ها رو متوجه شدم و لی دقیقا نفهیمدم توی روند طراحی پرسونا این مرحله کجاست و به چه شکل باید انجام بشه؟
تمایز اصلی اون چیزی هست که ما از اول دنبالش هستیم… یعنی اون چیزی که تفاوت بنیادین بین مخاطب های ما ایجاد می کند … در واقع همه مخاطب ها متفاوت هستند در ویژگی های مختلف… اما ما در پروسه طراحی پرسونا دنبال اون تفاوت اصلی هستیم تا بتونیم دسته بندی ای داشته باشیم و شباهت ها رو پیدا کنیم… اگر بخوام دقیق جواب بدم ما طبق فرآیند، قبل از دسته بندی داده ها بهش نیاز داریم تا بتوانیم مخاطب ها رو باهاش دسته بندی کنیم. اما واقعیتش اینه که از همان لحظه ای که به مخاطب فکر می کنیم و در واقع در حال جمع آوری اطلاعات هستیم تفاوت ها و تمایزهایی رو پیدا می کنیم و ذهنمون پیوسته درگیر این هست که اون تمایز اصلی توی اون بیزینس چی هست… پروسه شناخت مخاطب فرآیند خطی نیست که بشه موقعیتش رو دقیق مشخص کرد… ما در قالب یک نمودار این پروسه رو نمایش دادیم که ملموس بشه اما تمایز اصلی چیزی هست که شما قبل و بعد از جمع آوری داده بهش نیاز دارین…
بیاید در یک مثال با هم بررسی کنیم…
تصور کنید ما در حال طراحی پرسونای یک کسب و کار اینترنتی فروش کفش هستیم. ما باید کشف کنیم که تمایز اصلی بین مخاطب های ما چیست… در میزان خرید آن ها… در نحوه خرید…. انتطاراتی که از سایت ما دارند … تنوع سلیقه …سخت بودن پروسه تصمیم گیری و یا …. این که ما کشف کنیم این تمایز اصلی چیست بخشی از پروسه جذاب و البته سخت شناخت مخاطب هست که یا با گپ و گفت با افراد کلیدی یک سازمان به دست می آید یا از user role و user goal و user segment کمک خواهیم گرفت…
خوشحالیم که مفاهیم را متوجه شدین… در مورد روند طراحی پرسونا در حال برنامه ریزی و طراحی ابزاری در کانتنت برگر هستیم که استفاده از این مفاهیم را ساده تر کند. امیدواریم بتوانیم این روند را شفاف تر کنیم