داستان آخرین سفرتان را تعریف کنید، از کجا شروع می‌کنید؟ چه بخش‌هایی را تعریف می‌کنید؟ چه قسمت‌‌هایی را بیشتر توضیح می‌دهید تا با جزئیات بیشتری در جریان باشیم؟ وقتی صحبت از روایت می‌کنیم، یادمان باشد که راوی نقش پررنگی دارد، کسی که قرار است داستان ما را تعریف کند، در واقع وقتی ما روایتی را دریافت می‌کنیم، یک داستان را از زبان و زاویه نگاه راوی دریافت کرده‌ایم. راوی می‌تواند بخش‌هایی را حذف کرده یا پررنگ کند، تغییر راوی داستان می‌تواند روایت را به‌کلی تغییر دهد.

در همین مثال سفر، راوی شمایید و تصمیم می‌گیرید از خاطرات سفر صحبت کنید. «صبح‌ها ساعت ۸ بیدار بودیم و یک ساعت بعد صبحانه‌ را هم خورده بودیم و حاضر و آماده گردش و تفریح بودیم، روز اول را با دیدن میدان اصلی شهر شروع کردیم، میدانی که قدمتش به ۱۲۰ سال قبل برمی‌گردد…» دوست شما در جمع دیگری نشسته است و همین خاطره را طور دیگری تعریف می‌کند، تصمیم می‌گیرد موضوع انتخاب مقصد و رزرو هتل‌ها را بیشتر توضیح داده و از دغدغه‌های قبل از شروع سفر بگوید «با هزار و یک ترفند مرخصی گرفتیم و قرار شد سفر ده روزه‌ای را برنامه‌ریزی کنیم، حالا چرا ده روز؟ معلوم نیست این ده روز از کجا آمد، اما دنبال مقصدی می‌گشتیم که ارزش ده روز اقامت را داشته باشد، بعد از انتخاب ارمنستان، متوجه شدیم در این تاریخ جشن ملی برگزار می‌شود و اکثر هتل‌ها و مراکز اقامتی از چندماه قبل پر شده‌اند»

در این مثال هر دو راوی در تمام بخش‌های داستان حضور داشتند، اما بازهم از دو زاویه نگاه مختلف یک داستان را تعریف کردند، تغییر زاویه نگاه توسط راوی‌ها فقط حال و هوای کلی روایت را تغییر نمی‌دهد. بلکه باعث برداشت‌ها و قضاوت‌های متفاوت دریافت کننده روایت می‌شود.

 

تغییر راوی داستان

 

روایت از زبان وسیله‌ها:
همیشه قرار نیست روایت از زبان انسان‌ها باشد، می‌توانیم داستان سفر را از زبان چمدانی که به سختی وسایل سفر ده روزه را در آن جا دادیم روایت کنیم. «واقعا؟‌ یعنی خبری از چمدون دیگه‌ای نیست؟ من نمی‌تونم این همه لباس و وسیله رو حمل کنم، مگه چند روز قراره این سفر طول بکشه؟ خداکنه مثل سفر قبل خبری از کویر و خاک نباشه، شهر باشه و آسفالت…»

به تصویر بالا نگاه کنید، علی و احسان درباره ایده کسب‌وکار جدیدی صحبت می‌کنند، اما بازیگران دیگری هم در تصویر حضور دارند، لپ‌تاپی که معمولا پایه‌ ایده‌پردازی‌های احسان است و بیشتر از هرکس دیگری طرفداری می‌کند، مبلی که هر روز تا شب شاهد صحبت‌های مختلف کاری و شخصی است و الان هم ایده‌نابی را به‌شیوه‌ای جذاب می‌شنود، عینک آفتابی، شخصی که پشت سرشان مشغول کار است و به‌شدت کنجکاو است که این چندساعت درباره چه چیزی صحبت می‌کنند که بیش از هفت بار چای سفارش دادند.

 

تغییر راوی داستان چه کاربردی دارد؟
به به داستان‌های قشنگی می‌توانیم بنویسیم. اما نه! با دو هدف می‌توانیم از تغییر راوی داستان استفاده کنیم:
یک. ایده‌پردازی و کشف بخش‌های پنهان داستان
دو. روایت تازه از یک داستان همیشگی

قبل از اینکه کاربردها را شفاف کنیم، فیلم تبلیغاتی زیر را ببینید، بعد از ۲۰ ثانیه فیلم را متوقف کرده و حدس بزنید جریان چیست؟
[ihc-hide-content ihc_mb_type=”show” ihc_mb_who=”3,4,5″ ihc_mb_template=”3″ ]

در حال بارگذاری...

 

این فیلم تبلیغاتی کاری خلاقانه انجام داده است، نیروگاه بادی را می‌توانست به شیوه‌های مختلفی نمایش داده و راوی‌های متفاوتی داشته باشد، یک شخص متخصص از فواید این نیروگاه بگوید، کارشناس محیط زیست اثر مفید آن را نمایش دهد، داستانی از بزرگی و قدرتمندی این نیروگاه را روایت کند. اما می‌بینیم باد را به‌عنوان راوی انتخاب کرده و ما داستان را از نگاه باد تماشا می‌کنیم.

در ضمن برای ایجاد سوال ذهنی و کشش بیشتر از تکنیک پس‌بینی استفاده کرده است.

 

یک. ایده‌پردازی و کشف بخش‌های پنهان داستان:
ما معمولا اتفاقات را به‌صورت خطی می‌بینیم، حتی وقتی به یک تصویر نگاه می‌کنیم مثلا همین عکس بالا، به بخش مشخص‌تر بیشتر نگاه کرده و داستان‌مان را در دایره همان موضوع اصلی روایت می‌کنیم. فارغ از اینکه شاید دیدن داستان از زاویه نگاه راوی دیگر بتواند بخش‌هایی جذاب را به ما یادآوری کند. بیایید داستان بالا را از نگاه لپ‌تاپ نگاه کنیم، لپ‌تاپی که بارها تا دیروقت پا‌به‌پای احسان بیدار مانده و گاهی شب‌ها نخوابیده تا کارش به نتیجه رسد. در جریان همه ایده‌های احسان هست، حتی ایده‌هایی که هیچ‌وقت با هیچ‌کس مطرح نشد. این موضوع را همچنان از نگاه لپ‌تاپ می‌توانیم ادامه دهیم، اما فعلا تا همینجا کافی است. تصور کنید حالا وقتی می‌خواهیم داستان موفقیت احسان را روایت کنیم، در بخشی از داستان با روایت از نگاه لپ‌تاپ می‌توانیم کوشا بودن و تلاش کردن احسان را به‌خوبی نمایش دهیم. بخش‌هایی که کسی حضور نداشته است.

پس با تغییر راوی داستان می‌توانیم بخش‌های پنهان داستان را کشف کنیم، به این صورت که افراد و اشیاء حاضر در داستان را می‌نویسیم و سعی می‌کنیم از زاویه نگاه هرکدام یک‌بار داستان را تعریف کنیم، هرازچندگاهی نکاتی که به ذهن‌مان می‌رسد را یادداشت و در نهایت با هدفی که داریم بخشی از نکاتی که نوشته‌ایم را شرح و بسط داده و داستانمان را کامل می‌کنیم.

 

دو. روایت تازه از یک داستان همیشگی:
وفتی راوی تغییر می‌کند، داستان طور دیگری روایت می‌شود. این روایت متفاوت می‌تواند باعث شکل گیری روایتی تازه از یک داستان همیشگی شود. مثلا روایت‌های مختلفی از کارخانه‌های شیر دریافت کرده‌ایم، روایت از دامداری تا خانه شما، روایتی که نشان می‌دهد چطور شیر مسیر دامداری تا خانه را طی کرده، تازه و طبیعی به‌دست ما می‌رسد. روایت فواید شیر که برای رشد کودک و سنین رشد تاثیر زیادی دارد و … . می‌توانیم در این داستان نسبتا تکراری راوی دیگری انتخاب کنیم، پیرمردی سرحال که از کارهای هیجان‌انگیز روزش تعریف می‌کند، لازم نیست درباره فواید شیر خوردن به‌صورت مستقیم صحبت کند، همین که به‌صورت خندان از پیاده‌روی صبحگاهی‌اش تعریف کرده یا از مسافرت و رانندگی کردنش صحبت کند و در آخر مخاطب متوجه شود تبلیغ شیر را تماشا می‌کرده می‌تواند متفاوت و جذاب باشد.

به‌نظر شما برای تبلیغ کارخانه شیر، چه راوی دیگری می‌توانیم داشته باشیم؟ که روایتی تازه از یک داستان همیشگی داشته باشیم.

 

[/ihc-hide-content]