ببخشید شما چقدر محتاط یا جسور هستید؟ سوال عجیبی بهنظر میرسد، اما زمانهای زیادی در پرسشنامهها همچین سوالهایی میبینیم. سوالهایی که دغدغه کسبوکار است و بههمان مستقیمی میخواهیم به جوابش برسیم، مثلا اهل چه سبک سفرهایی هستید؟ گزینهها: ماجراجویانه، لوکس، طبیعتگردی، آرامشبخش. چنین سوالهایی را مخاطب جواب میدهد، اما آیا جواب درست به آنها میدهد؟ سوال های درست در پرسشنامه ما را به پاسخهای درست میرسانند و سوالهایی درباره آینده، عادتها و سایر مواردی که معمولا شخص ارزیابی درستی از آن ندارد، میتوانند ما را گمراه کنند.
یک. سوال از آینده نپرسیم
سوال از آینده باعث میشود شخص براساس آنچه که دوست دارد نظر بدهد، نه آنچه که در واقعیت است. مثلا وقتی میپرسیم «اگر مستند را به مجموعه فیلمهایمان اضافه کنیم، از آن استفاده میکنید؟» مخاطب فکر میکند مستند، فیلم مفیدی است، چرا تا الان توجه زیادی به آن نکردهام، پس اضافه شدن مستند به مجموعه فیلمها میتواند اتفاق خوبی باشد و منهم میتوانم بلاخره برای دیدن مستند یک برنامه جدی داشته باشم. پس جواب سوال ما را مثبت میدهد، اما اگر «دیدن مستند» مسئله واقعی یا علاقهمندی جدی برایش بود، احتمالا تا امروز مستندهایی را میدید، حداقل اگر شبکه چهار مستند پخش میکرد کانال تلویزیون را عوض نمیکرد ;).
سوال از آینده یعنی: لطفا از آرمانها و آرزوهایت برایم حرف بزن
میتوانیم از تجربه مشخص گذشته سوال کنیم، مثلا آخرین مستندی که دیده، در چه بستری بوده است؟ یا مستند مشخصی را هرماه دنبال میکند؟ البته توجه داشته باشید که این سوالها لزوما سوال پرسشنامه نیست، گاهی باید در مصاحبه، زمانی که مشغول گپوگفت با مخاطب هستیم به پاسخ آنها برسیم.
دو. سوالهای نامشخص «چقدر» یا «معمولا» نپرسیم
از مخاطب سوال میپرسیم «چقدر موضوع نحوه نگهداری گیاه بونسای، کاکتوس یا گیاهان خاص برای شما مسئلهای جدی است؟» مخاطب هم جواب میدهد «خیلی»، حتی برایمان رکوردهایش در خشک کردن گیاهان آپارتمانی را تعریف میکند، چهاربار بونسای خریدم، اما کمتر از یک ماه خشک شدند، یکبار نورش را کم کردم، بار دیگر نور زیاد دادم، یکبار هر دو هفته آبیاری کردم، بار دیگر هر یک روز درمیان آب دادم، اما فایدهای نداشت و همگی خشک شدند. الان همه گلدانها خالی و چند شاخه خشک در هر گلدان است. خوشحال میشویم، میخواهیم ببینیم در اپلیکیشن خانهداری لازم است چنین بخشی را با جزئیات اضافه کنیم یا نه، وقتی پاسخهای مشابه زیادی دریافت میکنیم مطمئن شده و تصمیم به اجرا میگیریم. اما در واقعیت میبینیم رفتار مخاطب طور دیگری است.
وقتی سوالهایی میپرسیم که با «چقدر» یا «معمولا» شروع میشوند، مخاطب ارزیابی درستی از میزان و قدرت نیازش در اختیار ما قرار نمیدهد، از خشک شدن بونسای اذیت شده است، اما چقدر اذیت شده است؟ برای این حس ناخوشایند تا الان چه اقدام عملی انجام داده است؟
میتوانیم از مخاطب سوال کنیم تا امروز درباره نحوه نگهداری بونسای در اینترنت جستجو کرده است؟ یا برای نگهداری گیاهان آپارتمانی خود از راهنمای چه سایت یا مرجعی استفاده میکند؟ یا ببینیم برای بونسای، کاکتوس یا گیاهان خاص دیگر، کود مخصوص تهیه کرده است؟ وقتی دغدغهای جدی درباره یک موضوع داریم، معمولا برای حل آن تلاش میکنیم، سوال های درست در پرسشنامه به کشف میزان تلاشها کمک میکنند. این تلاش گاهی فقط در حد یک جستجوی ساده است و گاهی هم «گلدان بونسای» را با خودمان به گلفروشی میبریم تا برای نجاتش کمکمان کند.
سوالها و دغدغههای ما، با سوالهایی که از مخاطب میپرسیم تفاوت دارد.
همیشه سوال از گذشته جواب نمیدهد
مرور کردیم که وقتی میخواهیم سوالهای درست در پرسشنامه داشته باشیم بهتر است از گذشته بپرسیم، اما این قاعده همیشه جواب نمیدهد، میخواهیم ببینیم مخاطب «معمولا فیلمهای ایرانی تماشا میکند یا فیلمهای خارجی»، گفتیم از معمولا هم بهتر است استفاده نکنیم. پس این سوال را چطور میتوانیم به سوال بهتر تبدیل کنیم؟
برای دسترسی کامل به این مطلب و صدها مطلب تخصصی دیگر لازم است در سایت ثبتنام کنید.
انتقال پیام به مخاطب پیچیده است، سعی میکنیم با خوراکهای کاربردی این پیچیدگی را سادهتر کنیم.
ورود اعضا ویژه عضویتشرایط عضویت ویژه چیست؟هرماه یک همبرگر ;)