کتاب اتاق کار (ترجمه کتاب Speaking of Work) در یک دقیقه:
اگر شما مسافری از یک کهکشان دوردست بودید و داستانهای ادبی معاصر را میخواندید، فکر میکردید آدمیزاد چیزی به اسم شغل ندارد و کسی نمیتوانست بهتان خرده بگیرد. شاید در این داستانها، لابهلای ماجراجوییها، عشقها و طلاقها، میان تاملات اخلاقی و فراز و نشیبهای پدر و مادری، اشارهای جزئی هم به «اداره» شده باشد. ولی زمانهای معاصر کمتر سراغ آن هفتهای چهل ساعت و خردهای میروند که ما وقف خالی نماندن آشپزخانهمان و بیلباس نماندن بچههایمان میکنیم.
کتاب با جملات بالا شروع میشود، تقریبا میتوان گفت کتاب متفاوتی است، یازده روایت از فضاهای کاری یازده هنرمند بهصورت جداگانه و با قلمی هنرمندانه نوشته شده است. یعنی کتاب یازده نویسنده متفاوت دارد و هرکدام با قلم خودشان اتاق کار و فضایی که در آن کار کردهاند را شرح میدهند، البته بیشتر میتوان گفت روایت شرایط زندگی و ویژگیهای محیط کاری هنرمندان بهصورت روایی تعریف شده است. جذابیت آن برای فعالان حوزه محتوا میتواند روایی بودن و قلم جذاب نویسندگان باشد.
ترجمههای کتاب Speaking of work:
ما ترجمه آقای کیوان سررشته که توسط نشر اطراف چاپ شده است را مطالعه کردیم، و ظاهرا کتاب ترجمه دیگری ندارد.
اتاق کار: یازده روایت از عشق، تعلیق و گیرههای کاغذی | نشر اطراف
فهرست کتاب اتاق کار:
اول کار
– کارمندی که فاکنر میخواند
– حسرت اداره
دفترکاری از آن خود
– دستگاه چاپی در دلخانه
– کرکرههای خاکگرفته دفتر یکمعمار
– کشف بایگانی آینده
عاشقانههای کاری و دورکاری
– گمشده در آسمان ابری کلاود
– جای خالی یکنفر در کلاس
مشاغل اسرارآمیز
– پردههای نزاکت اداری
– قوانین یک اتاقکار متحرک
تقویم دیروز
– پایان دوران دفترداری
– اداره پدرم
چرا برای نویسنده محتوا مفید است؟
این کتاب به شیوهای روایی نوشته شده است، هنرمندان مختلف هرکدام از زوایای متفاوتی به اتاق کار نگاه کردهاند و ابعادی از محیط کار و فضای زندگی در این کتاب توصیف شده است که میتواند دید خوبی به نویسنده محتوا برای توصیفها و تنوع در زاویه دید بدهد. ترجمه کتاب هم طوری است که نویسنده محتوا میتواند از ترکیب عبارات مختلف و کاربرد واژگان متنوع الهام گرفته و از آنها در تولید محتوا استفاده کند.
نگاه کوتاه به بخشهایی از کتاب اتاق کار:
{حسرت اداره، صفحه ۳۸}
حالا دیگر ارتباطم با بیشتر همکاران سابقم قطع شده ولی وقتی چشمهایم را میبندم هنوز هم میتوانم آن انرژی شگفتانگیز را حسکنم. نه انرژی معطوف به انجام کار، بلکه انرژی عظیم، جوشان و جمعی که حاصل حضور در محیط کاری مدرن است. میتوانم تصور کنم که کارمندان اداری امروز بیشتر غرق صفحههای نمایش و آیفونهایشان باشند ولی امیدوارم هنوز هم حداقل کمی از آن رفاقتها و صمیمتهای دیوانهوار وجود داشته باشد، چون همینهاست که رفتن به اداره را ویژه میکند.
{دستگاه چاپی در دل خانه، صفحه ۶۶}
یک روز پیکاسو وقتی داشته به عکسهای پاریس در اوایل دهه سی نگاه میکرده، به همراهش گفته «وقتی آدم چیزهایی را که تو از راه عکاسی بیان میکنی، میبیند، متوجه تمام آنچیزهایی میشود که دیگر نمیتوانند موضوع نقاشی باشند. چرا هنرمند باید اینقدر لجوجانه روی بهتصویر کشیدن چیزهایی اصرار داشته باشد که لنز دوربین به این خوبی میتواند ثبتشان کند؟، عکاسی از راه رسید تا نقاشی را از همه انواع ادبیات رها کند، از حکایت و حتی از سوژه»
آدم نمیتواند همانطوری که جلوی یک نقاشی یا مجسمه میایستد و به آن نگاه میکند، از میان یک رمان یا یک قطعه نوشته نگاه کند و تحت تاثیر یک ضربه مستقیم قرار بگیرد. یک قطعه نوشته چیزی است که باید به درونش قدم گذاشت، از آن و برآن گذشت و گاهی حتی بهدقت بازرسی و ارزیابیاش کرد و در آن ساکن شد تا بعدش تازه بتواند معنایی عرضه کند. دقیقا به همین دلیل است که نوشتن و خواندن اینقدر دشوار است، اینقدر آهسته و توانفرسا است، و البته بهتر از هرچیز دیگری است.