داستان زمانی داستان میشود که «شخصیت اصلی» درگیر مشکلات مختلف شده و چالش داستان پیچیده و پیچیدهتر میشود. اگر احمد سالها کار کند و پولی را پسانداز کرده و زمینی در شمال بخرد، چه جذابیتی وجود دارد؟ اما اگر احمد سالها کار کند و همه پسانداز خود را برای خرید زمینی در شمال پرداخت کند و زمینی در کار نباشد موضوع جذاب و دنبالکردنی میشود. مخصوصا زمانی داستان پیچیدهتر میشود که همسرش در جریان نیست و احمد این موضوع را از او پنهان میکند. احمد شمال زندگی نمیکند و برای پیگیری این موضوع لازم است بدون اطلاع همسرش صبح زود حرکت کرده و عصر با تمام خستگی دوباره به شهر خودش برگردد.
احتمالا اگر به آخرین فیلم و سریالهایی که درگیر تماشایشان شدهاید فکر کنید، مشکلات مختلف و پیچیده شدنشان را میتوانید درک کنید. این مسائل و پیچیدگیها یک جنس نیستند و معمولا برایشان یک راهحل مشخصی هم وجود ندارد. یا اگر راهحل هم وجود دارد، نویسنده سعی میکند از طریقی تکتک راهها را غیرممکن نشان دهد.
در همین داستانی که با هم مرور کردیم احمد میتوانست به دادگاه مراجعه کرده و شکایت کند، بعد از آن به زندگی عادی برگشته و تا زمان رسیدگی دادگاه به کارهای روزمره ادامه دهد. اما این مسیر بسته است، همسرش در جریان نیست و هر روز برای پساندازشان نقشههای مختلفی میکشد. احمد میتواند موضوع را به همسرش بگوید و تمام. اما نمیشود، این پول پسانداز چهارده سال کار هردوی آنها بوده است. احمد مهندس کامپیوتر است و در یک سازمان مسئول واحد فناوریاطلاعات است و همسرش سالهاست در یک شرکت ساختمانی کار نقشهکشی انجام میدهد. دو هفته دیگر تولد همسرش است و قرار بود شب تولدش با خبر خرید زمین، خوشحالش کند.
احمد درگیر حل کردن چه مشکل یا مشکلاتی است؟ مشکلات بیرونی؟ درونی یا انتزاعی؟ معمولا مرز مشخصی بین هرکدام از این مشکلات وجود ندارد و هرکدام به مرز دیگری ورود میکنند، ممکن است داستان با مشکلی بیرونی شروع شده و به مشکل درونی تبدیل شود. اما لازم است بدانیم «شخصیت اصلی» داستان درگیر حل کردن مشکل درونی است یا مشکل بیرونی و انتزاعی؟
برای دسترسی کامل به این مطلب و صدها مطلب تخصصی دیگر لازم است در سایت ثبتنام کنید.
انتقال پیام به مخاطب پیچیده است، سعی میکنیم با خوراکهای کاربردی این پیچیدگی را سادهتر کنیم.
ورود اعضا ویژه عضویتشرایط عضویت ویژه چیست؟هرماه یک همبرگر ;)