در داستاننویسی تلاش زیادی میکنیم تا ذهن مخاطب روشن شده و بخش زیادی از داستان در ذهنش شکل گیرد. نشانههایی ارائه میکنیم تا پیشبینی کند، فضاهای خالی ایجاد میکنیم تا مشتاقانه جاهای خالی را پر کند و از تصورش برای فکر کردن به ادامه داستان استفاده کند، اینجا همان جایی است که توانستهایم مخاطب را درگیر کنیم. اما جریان تکنیک دوربرگردان در داستان نویسی چیست؟ نکته اینجاست که همیشه قرار نیست پیشبینیهای مخاطب درست باشد. گاهی لازم است مخاطب موضوعی را پیشبینی کند اما داستان طور دیگری پیش رود. گاهی هم میشود کاری کرد که مخاطب دقیقا موضوع نادرستی را پیشبینی کند. احتمالا اگر کمی فکر کنید، نمونههایی از فیلم و سریالهایی سراغ دارید که تا لحظه آخر فکر میکردید «همکار شخصیت اصلی»، قاتل بوده است اما در لحظههای پایانی متوجه شدهاید، همکارش کاملا بیگناه است و همسرش او را به قتل رسانده است.
تمرین لیبل سفید:
قبل از اینکه پیشبینی را تغییر دهیم لازم است با هم مرور کنیم که پیشبینی چطور رخ میدهد، این کار را میتوانیم با تمرینی ساده اما کاربردی بیشتر درک کنیم. چند کلمه را که هر روز بارها بهکار میبرید را انتخاب کرده و تصور کنید آن کلمات دیگر اسم قبل را ندارند و نمیتوانید از اسم قبلیشان استفاده کنید. چطور از آنها اسم میبرید؟ چه تعریفی از هرکدام دارید؟
مثلا احتمالا هر روز بارها کلمه یخچال را در مکالمههای روزمره استفاده میکنیم «غذا تو یخچال هست، یادت نره بخوری» «سس رو بذار تو یخچال دستت دردنکنه و …» حالا تصور کنید «کلمه یخچال» وجود ندارد و شما قرار است به آنچیزی که در گوشه آشپزخانه قرار دارد اشاره کنید، طوری که شنونده متوجه شود این وسیله چیست و چه میکند. چه عبارتی را جایگزین یخچال میکنید؟ شاید: محلی سرد برای نگهداری غذا یا شاید کوتاهتر سردخانهای مدرن یا شاید کمدی سرد یا شاید غذاخانه سرد یا …
حالا همین کار را با «پاییز» «تردمیل» و «کیف کوله پشتی» انجام دهید.
این تمرین چه خاصیتی دارد؟
وقتی برای اسمهای معمول از لیبل سفید استفاده میکنیم، تازه به نشانهها و مشخصاتشان دقت میکنیم، سعی میکنیم از نشانههایی استفاده کنیم تا مخاطب متوجه منظورمان شود، در واقع مخاطب را به پیشبینی و تجسم دعوت میکنیم.
[ihc-hide-content ihc_mb_type=”show” ihc_mb_who=”3,4,5″ ihc_mb_template=”3″ ]
پیشبینیهای ریز اما لذتبخش:
ظاهرا ما از پیشبینیها حتی پیشبینیهای ریز لذت میبریم، نشانهها را دوست داریم و احساس میکنیم پیامهایی که کمی غیرمستقیمتر هستند و همهچیز را نمیگویند کمی دلچسبتر میتوانند باشند. پس میتوانیم مخاطب را از این لذت محروم نکنیم و به همین پیشبینیهای ریز دعوت کنیم.
بیایید با تمرین «هفت جایگزین» سعی کنیم این موضوع را تمرین کنیم.
در این تمرین، یک کلمه را از جمله حذف میکنیم و در هفت حالت مختلف سعی میکنیم به شیوهای متفاوت نشانههایی ارائه کنیم که مخاطب حال و هوای کلمه حذف شده را درک کند، طوری که اگر از او درباره کلمه حذف شده سوال کنیم بتواند همان یا نزدیک به همان کلمه را حدس بزند.
«پاییز بود و باد سردی میوزید، این حال و هوا را بیشتر از هر زمانی دوست دارم»
از جمله بالا «پاییز» را حذف کنیم، چه چیزهای دیگری میتوانیم بگوییم که مخاطب حس کند، شخصیت اصلی داستان در فصل پاییز قرار دارد؟
مثلا
«وقتی نارنجی خرمالوها خودنمایی میکنند، حال و هوا دوست داشتنیتر از قبل میشود»
یا
«نه هوا گرمای یک ماه قبل را دارد و نه سرمایی که لباس بیشتر بخواهد، دقیقا همان است که باید باشد، حال و هوایی دوست داشتنی»
یا …
چرا «هفت جایگزین»؟ معمولا وقتی سهحالت را رد میکنیم تازه نشانههای جذاب ظاهر میشوند، مواردی که در نگاه اول بهآنها فکر نمیکردیم. پس بهتر است در این تمرین به عدد هفت وفادار باشیم و سعی کنیم وقتی کلمهای را حذف کردیم حتما هفت حالت مختلف با هفت نشانه متفاوت را بنویسیم. مثلا برای «پاییز» میتوانیم به «کلاساولیها و دست گل روزهای اول» اشاره کنیم یا از «خشخش برگها» بنویسم یا از «مناسبتی مثل روزآتشنشان» حرف بزنیم یا «بارانهای خاص این فصل» را توصیف کنیم.
لطفا پیشبینی نکن:
«تمام لیست خریدی که همسرش روی میز گذاشته بود را تکبهتک از قفسهها در سبد خرید گذاشت، زمانی که به پای صندوق رسید، سراسیمه جیبهایش را میگشت، نه، ظاهرا خبری نبود، تمام محتوای کیفش را در سبد خرید ریخت و زیپهای مختلف کیفش را میگشت…»
ناخودآگاه زمانی که مشغول خواندن این متن هستید، ذهن شما پیشبینیهای مختلفی میکند، شاید موبایلش را گم کرده، شاید لیست خریدش نیست، شاید دنبال کارت بانکی یا پول نقد میگردد. چرا پیشبینی کردید؟ ما قراری گذاشتیم که پیشبینی نکنیم. ذهن ما ساختارها و مدلهایی در اتفاقات و تجربههای مختلف ساخته است و اتفاقات و شرایط جدید را به حالتی در گذشته وصل میکند یا بر اساس آن اطلاعات حالت جدیدی را تجسم میکند. از همین خاصیت در خیلی از فیلمها و سریالها استفاده میکنند.
تکنیک دوربرگردان در داستان نویسی
لطفا پیشبینی کنید، اما به غلط
گاهی میتوانیم نشانههایی به مخاطب ارائه کنیم تا موضوع را خیلی سریع براساس مدلهای ذهنیاش پیشبینی کند و بعد در ادامه متن یا داستان، موضوع را طور دیگر نشان دهیم. لطفا بدون فکر کردن زیاد، درباره زندگی شخصی این فرد بنویسید:
سه روز بیشتر از ازدواجش نگذشته بود که شب زودتر از ۱۰ محل کار را ترک نمیکرد…
بهنظر شما این شخص چه سبک زندگی شخصی دارد؟
اما ادامه این جمله:
سه روز بیشتر از ازدواجش نگذشته بود که شب زودتر از ۱۰ محل کار را ترک نمیکرد؛ همه دوستانش با حسرت به موفقیت او و همسرش نگاه میکردند…
حالا درباره زندگی شخصی این فرد چه فکری میکنید؟
بازهم ادامه دهیم:
هنوز سه روز هم از ازدواجش نگذشته بود که شب زودتر از ۱۰ محل کار را ترک نمیکرد؛ همه دوستانش با حسرت به موفقیت او و همسرش نگاه میکردند، وقتی در یک جلسه پرچالش ساعتها با هم بحث میکردند کسی فکر نمیکرد یک روز نزدیکترین شریک کاری و روز بعد شریک زندگی شوند…
پیشبینی شما تغییری کرد؟
بازهم ادامه دهیم:
هنوز سه روز هم از ازدواجش نگذشته بود که شب زودتر از ۱۰ محل کار را ترک نمیکرد؛ همه دوستانش با حسرت به موفقیت او و همسرش نگاه میکردند، وقتی در یک جلسه پرچالش ساعتها با هم بحث میکردند کسی فکر نمیکرد یک روز نزدیکترین شریک کاری و روز بعد شریک زندگی شوند، همه چیز از روزی که نامه موافقت وام ۱۷ میلیاردی بهدستشان رسید خراب شد…
بازهم ادامه دهیم:
هنوز سه روز هم از ازدواجش نگذشته بود که شب زودتر از ۱۰ محل کار را ترک نمیکرد؛ همه دوستانش با حسرت به موفقیت او و همسرش نگاه میکردند، وقتی در یک جلسه پرچالش ساعتها با هم بحث میکردند کسی فکر نمیکرد یک روز نزدیکترین شریک کاری و روز بعد شریک زندگی شوند، همه چیز از روزی که نامه موافقت وام ۱۷ میلیاردی بهدستشان رسید خراب شد، حتی فکرش را هم نمیکرد شریک دیروزش، فردا ممکن است بدون هیچخبری رهایش کند..
در تکنیک دوربرگردان در داستان سرایی، به مخاطب خوراکها و نشانههایی میدهیم تا مشتاقانه پیشبینی کند، در مرحله بعد با آگاهی از اینکه احتمالا مخاطب چه چیزی را پیشبینی کرده است، نشان میدهیم که اشتباه میکرده و داستان چیز دیگری است. البته در این مثال، برای درک بهتر «استفاده از این تکنیک» افراط کردیم، اما بهطور کل در جریان یک داستان این موضوع میتواند بارها و بارها تکرار شود.
مثالی از تکنیک دوربرگردان در داستان سرایی در کپشن اینستاگرام:
«یکسال پیش نمیتوانستم حتی یک جمله به انگلیسی صحبت کنم»
انتظار دارید جمله بعد از این جمله چه چیزی باشد؟
«یکسال پیش نمیتوانستم حتی یک جمله به انگلیسی صحبت کنم، امسال هم دقیقا همان وضعیت را دارم، وقتی یادگیری انگلیسی را بدون کلاس دنبال میکنم، همین میشود»
دستور پخت «تکنیک دوربرگردان»:
این دستورالعمل کمک میکند موضوع «تغییر پیشبینی مخاطب» در ذهنتان کمی بیشتر از قبل پخته شود، تا در زمانی که به آن نیاز دارید آماده مصرف باشد.
یک) یک ترکیب معمول را انتخاب کنید.
مثلا در مسافرت خوش میگذرد، کسی که ورزش میکند سالمتر است، خانوادهها با سیگار مشکل دارند و …
دو) سعی کنید جملهای بنویسید که مخاطب بهصورت معمول بعد از آن را بتواند تصور کند.
تازه سیگار بعدی را روشن کرده بود که پدرش بدون خبر وارد شد. (مخاطب انتظار دارد درگیری رخ دهد)
سه) جمله را طوری ادامه دهید که پیشبینی مخاطب تغییر کند.
کلیدش را جاگذاشته بود، نگاهی به ساعت کرد و رفت.
[/ihc-hide-content]